درس هایی از عاشورا
اول: عاشورا نمونه ای از شعائر الهی
بررسی شعائر
نخست کلمة «شعائر» را مورد بررسی قرار میدهیم، آنگاه شواهدی را پیرامون اینکه عاشورا به عنوان شعائر الهی است ذکر میکنیم.
«شعائر» جمع «شعیره» به معنی پرچم و علامت میباشد[1]،
چنانچه شعار و نشانه در جنگ، پرچمی است که طرفین نصب میکنند و در تظاهرات
و راهپیماییهایی که بر علیه دولت یا حزبی صورت میپذیرد اگر با
پلاکارتها و پرچمها نباشد، آن تظاهرات را آرام و همراه با سکوت تلقّی
میکنند؛ ولی جمعیّتی که با فریادها و نوشتههایی که حاوی مخالفت با دولت
است همراه باشد، آنرا شعار گویند. در واقع پرچمِ مخالفتِ آنان همراه با گره
کردن مشتها و فریادزدنها و گفتهها میباشد.
قرآن کریم «صفا و مروه» را از شعائر خداوند میداند:
«اِنَّ الصَّفاء وَالْمَروَه مِنْ شَعائِرِ الله»؛[2] بدرستی که سعی صفا و و مروه از نشانههای خداست.
حاجی
وقتی که از کوه «صفا» به «مروه» بهصورت «هَرْوَلَهکُنان» هفت بار سعی
انجام میدهد، بیانگر واقعة تاریخی است که در عصر بنای کعبه به وقوع پیوست؛
آن زمانی که ابراهیم هاجر و کودک خود اسماعیل را در وادی «لَمْ یَزْرَع»
به ودیعة الهی میسپارد و با ایمان قوی و قلب آهنین از همسر و نور چشم خود
دل میکَنَد، سپس هاجر در زیر لوای معرفت به خدای سبحان، تولیت فرزند عزیز
خود را در آن صحرای بیآب و علف متعهّد میشود، به گونهای که از فرط را در
آن صحرای بیآب و علف متعهّد میشود، به گونهای که از فرط تشنگیِ کودکش
از صفا به مروه و از مروه به صفا به دنبال آب میدود. ناگاه چشمهای به
قدرت خداوند در اثر برخورد پای کودک به زمین باز میشود و امروز مرکز تجمّع
میلیونها عاشق و شیفته به خدای کعبه میشود.
وقتی که صفا
و مروه از شعائر خدا است، آیا امام حسین که از کعبه بالاتر است _ بر طبق
برداشتی که مرحوم شوشتری در «خصائص الحسینیه» از حدیث «اَلْْمُؤْمن
اَعْظَمُ دَرَجَه مِنَ الْکَعْبَه»[3]
استنباط میفرماید که او خون خداست و درخت اسلام را با خون خویش آبیاری
نمود _ را نمیتوان از شعائر محسوب نمود؟ به شواهدی که در تثبیت این مطلب
ارائه میشود دقت فرمائید:
شواهدی بر عاشورا و شعائر الهی
1ـ
فقیه بزرگوار مرحوم سیّد محمد کاظم طباطبایی در کتاب «عروة الوثقی» در
احکام مسجد مینویسند: «یکرهُ... قرائة الاشعار غیر المواعظ و نحوها»؛[4]
مشاعره در مسجد مکروه است، چون مسجد جایگاه عبادت و ذکر الهی است؛ ولی
شعرهایی که حاکی از موعظه و مرثیه و مداحی در شأن ائمه باشد کراهتی
ندارد.
2ـ شخصی به نام «کُمَیت» در ایّام تشریق[5]
از امام صادق اجازه خواست تا در محضر مبارکش قصیدهای بخواند. امام دوست
نداشت در آن ایّام در مجلسی شعر برگزار شود، لذا اظهار کراهت نمود. کُمیت
در جواب عرض کرد: ای فرزند پیامبر! شعر در مدح اهلبیت است. همین که امام
متوجه شد که جزء أذکار و یادآوریهای لازم و ضروری است، اجازه میدهد و
کُمیت شعرش را میخواند و وقتی که شعرش را میخواند اهلبیت گریه میکردند و
همین که به این بیت از شعر رسید که:
یصیب به الرامون عن قوس و ترهم * فیا آخرا یبدی له الغی أول[6]
امام
صادق هر دو دست خود را به طرف آسمان بلند کرد و برایش دعا فرمود:
«اَللّهُم اغْفِر لِلْکَمَیت ما قدّم واَخَّر وما اَسَرَّ وَاَعْلَنَ
واَعْطِهُ حتّی یَرْضی...»؛[7] خدایا گناهان گذشته و آینده و پنهان و آشکار کمیت را بیامرز و او را آنقدر بذل نما که راضی شود.
مرثیهخوانی و زنده نگهداشتن عاشورا
جعفربن
عُفّان خدمت امام صادق مشرّف شد، حضرت فرمود: شنیدهام تو دربارة جدّم
حسین اشعار خوبی میگویی! عرض کرد: بلی یابن رسول الله. امام صادق فرمود:
بخوان! جعفر وقتی شروع کرد، امام آنقدر گریه کرد که اشکش بر گونهها و
محاسن مبارکش جاری شد و به جعفر فرمود:
«فرشتگان مقرّب خدا
در اینجا حاضرند و شعر تو را در مورد جدّم حسین شنیدند و آنان همچون ما و
بلکه بیشتر از ما گریه کردند. هم اکنون خداوند بهشت را بر تو واجب کرده و
گناهانت را آمرزید» و بعد فرمود: «مَا مِنْ أَحَدٍ قَالَ فِی
الْحُسَیْنِ(ع) شِعْراً فَبَکَى وَ أَبْکَى بِهِ إِلَّا أَوْجَبَ
اللَّهُ لَهُ الْجَنَّةَ وَ غَفَرَ لَهُ».[8]
نکتة
قابل توجّه در حدیث کمیت این است که امام صادق مدّاحیِ در حق اهلبیت
عصمت و طهارت را همچون أذکار دانست و لذا اگر کسی ذکر «لا إله إلا الله»
بگوید و به جای آن پیرامون ائمه مدّاحی کند، از نظر پاداش برابر است. سؤال
این است که آیا این تساوی بدون حکمت و فلسفه خواهد بود؟ قهراً اساس این
برابری، بهخاطر فوائد و ثمرات شعرخوانیهایی است که در محافل و مجالس برای
آل رسول بر پا میشود که همان إحیای شعائر خداوند است.
شبیهخوانی و احیای عزای حسینی
همانگونه
که مسجد از شعائر الهی است و زنده نگهداشتن آن بر همة مسلمانان واجب و
ضروری است، إحیای جلسات ائمه به خصوص مجلس أبا عبدالله الحسین بر همگان
ضروری است. بر این اساس ائمه به عناوین گوناگون ارادتمندان خود را به
اقامة مجالس گریه برای امام حسین ترغیب میکردند، به گونهای که امام
صادق تمام فریادها و گریهها را مکروه دانست، ولی فریاد و گریة بر سیّد
الشهدا را بسیار مطلوب میداند:
قال الصادق: «کُلُّ الجَزَعِ وَالبُکاءِ مَکْرُوهٌ سَوَی الجَزَعِ وَالبُکاءِ عَلَی الْحُسَین»؛[9] همة فریاد کشیدن و گریهکردنها کراهت دارند جز فریاد و گریة بر حسین.
گریة زنان در مجمع مردان
مهمترین
نکتهای که در روایات به چشم میخورد و هر ناظری و خوانندهای را به آن
دقیق میکند، گریة زنان در مجمعی است که مردان و نامحرمان نشستهاند. زنانی
که منصوب به خاندان امام میباشند و در کانون عصمت و طهارت زندگی میکنند،
فریاد گریة آنان بر أبا عبدالله بطوری که مردان پشت پرده صدای
ضجّة آنان را بشنوند، ما را به اهمیّت إحیای مجالس امام حسین معطوف میدارد.
مرحوم
کلینی در «روضة کافی» میگوید: روزی کُمَیت بر امام صادق وارد شد و حضرت
به او فرمود: شعری را در رثای جدّم حسین انشا کن! وقتی کمیت سرودههای خود
را در مصیبت حسین شروع نمود، امام گریة شدیدی نمود و زنان اهل حرم نیز
گریه کردند. ناگهان کنیز امام، کودک شیرخواری را در دست گرفت و به طرف
مردان آمد و آنرا در کنار حضرت گذاشت. فریاد امام بلند شد و بدنبال آن،
نالههای جگرخراشی از زنان ایشان از پشت پرده برخواست.[10]
گویا
کودک شیرخواره، امام و اهلبیت او را به یاد علیاصغر طفل رضیع امام
حسین انداخت که مورد حملة تیر سه شعبة حرمله قرار گرفت و روی دست پدر گوش
تا گوش ذبح شد. آن لحظهای که به طرف میدان آمد و فرمود: «مردم! اگر به
گمانتان من خارجی هستم و از دین خارج شدم یا اگر گناهکارم، این طفل که خطا و
گناهی نکرده است، بیائید و سیرابش کنید!» نانجیب دستور داد: «حرمله! مگر
سفیدی گلوی علیاصغر را نمیبینی! ابی عبدالله طفل شیرخوارش را دیدند که
بر روی دستانش پرپر میزند و تیر سه شعبه بر گلوی علی اصغر فرود آمده
است.» «الا لعنه الله علی اعداء الله».
[1]. قاموس قران، ج4، ص44.
[2].
سوره بقره، آیه158. محقق محترم آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه، ج1،
ص539 چنین نوشت: «شعائر» جمع «شعیره» به معنی علامت است و «شعائر الله»
علامتهایی است که انسان را به یاد خدا میاندازد و خاطرهای از خاطرات
مقدّس را در نظرها تجدید میکند.
[3] . وسائل الشیعه، ج14، ص538؛ الکافی (ط – الاسلامیه)، ج4، ص568؛ تفسیر نور الثقلین، ج3، ص188.
[4] . العروة الوثقی (با تعلیق امام خمینی)، کتاب الصلاة، أحکام المسجد، ص321.
[5] . روز 11 و 12 هر ماه را گویند.
1. ترجمه مقتل مقرّم، ص166؛ الإفصاح فی الإمامة، ص242.
[7] . بهجة النظر فی إثبات الوصایة و الإمامة للأئمة الإثنی عشر، ص77.
[8]. معالی السبطین، ج1، ص152؛ مقتل مقرّم، نقل از ابو الفرج اصفهانی، ج5، ص118.
[9]. معالی السبطین، ج1، ص149.
[10]. معالی السبطین، ج1، ص153.