عاشورا و مسئولیت پذیری
درس هایی از عاشورا
ششم: مسئولیت
در بحث قبلی از دو رسالت بزرگ سخن به میان آمد: یکی شناخت هدف که پیرامون آن مفصّل سخنانی بیان شد و دیگری احساس مسئولیّت بود که با مقدّمهای آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
درس هایی از عاشورا
ششم: مسئولیت
در بحث قبلی از دو رسالت بزرگ سخن به میان آمد: یکی شناخت هدف که پیرامون آن مفصّل سخنانی بیان شد و دیگری احساس مسئولیّت بود که با مقدّمهای آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
مسئولیتهای دینی ما بر دو قسم است:
قسم اول: بعضی از مسئولیتها در قالب معیَّنی پایهریزی شده است؛ یعنی دارای یک کار و یک شکل بالخصوص و قیافهای معیّن است و دارای اجزا و شرایط خاصی است که اسلام برای آن در نظر گرفته است. اینها را «تعبّدیّات» میگویند؛ مانند نماز، روزه، خمس، زکات و حج.
قسم دوم: برخی از مسئولیتها، أجزا و شرایط خاصی در کیفیّت إجرای آنها نیست و فقط اصل دستور آن آمده است و همة ما به آن امر مکلّفیم؛ ولی نوع تکلیف در چه قالبی طرحریزی شود؟ بیان نشده است؛ مثل جهاد، امر به معروف و نهی از منکر که همه باید در برابر دشمن دفاع کنیم، ولی با چه ابزاری؟ مشخص نشد، هر گونه وسایلی را در راه مبارزه میخواهید انتخاب کنید آزاد هستید.
بسیاری از جمعیّتها، در مسئولیتِ اوّل نقش بسیار جالبی را ایفا کردند و میکنند و اگر پیرامون آن صحبتی شود به خوبی نکتهبرداری میکنند؛ ولی احساس مسئولیت در برابر خطرات و نقشههای شوم دشمنان را آنگونه که اسلام عزیز فرمان میدهد، فرمانبردار نبوده، تسلیم آن نیستند.
قرآن مجید با این افراد سخت برخورد کرده و میفرماید:
«وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه»؛[1] آنچه را در توان دارید آماده کنید؛ زیرا
آمادگیهای مسلمین و احساس مسئولیت آنان این جرأت را از دشمن میزداید و صحنه را بر آنها تنگ میکند و هیچ وقت فکر حمله به سرزمین اسلام را نمیکنند.
از آن طرف آمپول مسکّنی به جامعة مسلمین تزریق میشود که در لوای آمادگیها و پذیرش مسئولیت، متجرّی شوند و از هر گونه حملات دشمن واهمهای در دل راه ندهند.
اگر مردم بنیاسراییل فرمانِ حضرت موسی را اجرا نمیکردند، به خاطر ترس از زیر بار رفتن مسئولیت بود که از صحنه بیرون میرفتند و با او همکاری نمیکردند. در سورة بقره این موضوع تذکّر داده شده است. هر کس که الهی شد، باید وظیفة خودش را دنبال کند؛ چون خداوند میفرماید: «وَکانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلاً»؛[2] پیمانی که با خدا بستید مسئولیت میآورد.
انسانی که پذیرای تعهّد نیست، او در حقیقت خداپرست نیست، بلکه شرک در اطاعت دارد. امام حسین اشاعة فساد در جامعه و جایگزینشدن بدعتهای معاویه بجای واقعیتها و نابودشدن سیرتها و کمالاتِ انسانی را نگریسته و پس از آن فرمان مبارزه را صادر نمود؛ چنانچه از کلمات آن حضرت روشن میشود که فرمود:
«وَأَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَلَا بَطِراً وَلَا مُفْسِداً وَلَا ظَالِماً وَإِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّه جَدِّی أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَه جَدِّی وَأَبِیعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَمَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اللَّهُ بَیْنِی وَبَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَهُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ».[3]
قیام و حرکتِ من جهت اصلاح مفاسد است، قصد دارم امر به معروف و نهی از منکر کنم که برای تحقق بخشیدن سنت و قانون جدّم محمد و راه و رسم پدر بزرگوارم علی میباشد. پس هر کس از من دفاع کند، راه خدا را پذیرفته است، ولی اگر کسی این حرکت را نپذیرد و از من پیروی نکند، با صبر و استقامت راه خودم را ادامه میدهم تا خداوند میان من و این افراد حکم کند که او بهترین حاکم است.
امام چون مجری احکام خداوند است، وظیفة خود را به ملاحظة زمان خود میسنجد و در قبال آن ساکت نمینشیند و لذا در جواب بعضی میفرمود: اگر از من بیعت هم نخواهند باز آرام نیستم و حرف خود را نسبت به این بیعدالتیها میزنم و از دین و مقرّرات الهی حمایت میکنم. بر اساس آن اصل به دنبال هدف میرود.
ای کاش پیروان امام حسین در عصر حاضر اینگونه احساس مسئولیت کنند و اگر روزی فسادی را مشاهده کردند در سینة خفه نکنند و بر علیه آن فریاد بزنند! زیرا جمعیّت شجاع و با شهامت همیشه سرافراز و برومند است.
«محمّد بن حَنَفیّه» از روی دلسوزی به امام عرض کرد: تو نزد من از همه محبوبتر و از همه کس عزیزتری و من تاکنون هر کس را جز تو نصیحت کردم؛ چون تو بینیاز و همه کس را به نصیحت تو نیازمند میدانستم و چیزی نگفتهام. آنچه را که به صلاح شما تشخیص میدهم لازم میدانم بگویم که تا آنجا که میتوانی در نقطهای دور دست از یزید و دورتر از بلاد مکّه و مدینه قرار بگیرید!
امام حسین در جواب دلسوزیهای برادرش بسیار زیبا فرمود: «یا اَخِی لَوْ لَمْ یَکُنْ فِی الدُّنْیا مَلْجَأَ وَلا مَأْوی لَما بایَعَتْ یَزِیدَ بنَ مُعاوِیَّه»؛[4] ای برادرم! اگر در دنیا جایی و پناهگاهی نداشته باشم، باز هم با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد.
نیکوست یادی از سخن گوهربار امام راحلمان بشود که وقتی ایشان را از نجف تبعید کردند فرمود: اگر کشورهای دیگر مرا راه ندهند، کشتی اجاره میکنم و در آبهای خلیج فارس شب و روز را سپری میکنم، امّا دست از مبارزه با ستم برنمیدارم و فریاد خود را بر ستمگر میزنم.
چهار عامل در مبارزه امام حسین
مسئولیت امام حسین نسبت به جامعة مسلمین با بیان دو قسمت از کلام آن حضرت، از چهار طریق روشن میشود:
نهضتی که امروزه به عنوان قیامهای تروریستی از آن یاد میکنند، در جملة اوّلِ کلام امام حسین چنین برداشت میشود که آنروز یکی از شایعههای دشمن به حساب میآمد، از اینرو امام با این سخن تمام شیطنتها را از بین میبرد: «انی لم اخرج اشراً ولا بطراً»؛ من برای طغیان و خودخواهی و سرپیچی در برابر حق، از دیارم بیرون نیامدم و برای راهاندازی افساد و ستم برنخواستم.
دنیایی که امروزه در آن زندگی میکنم حدود شصت سال با هجرت پیامبر فاصله دارد، ولی قانون جدّم در ظرف این مدّت کوتاه زیر پا گذاشته شده است؛ لذا برای طلب اصلاح و تحقق بخشیدن قانون جدّم، کاشانهام را رها میکنم؛ چون هدف اصلی مرا امر به معروف و نهی از منکر تشکیل میدهد. کسی که در راه اجرای معروف و انهدام منکر بکوشد، از نظر جوامع سیاسی فرهنگی دنیا نباید انتقاد شود، بلکه باید مورد تشویق عاقلان قرار گیرد، پس من بر اساس فطرت و عقل حرکت کردم.
آنچه که موجب شده در برابر تمام خواستهها بایستم و حتی با خواستههای دلسوزانة نزدیکانم مخالفت نمایم، حاکمیّت الله در وجودم بود؛ چون او خیرُ الحاکمین است و مرا در این هدفم با حاکمیّت خویش نیرو و توان بخشیده که هیچ وقت این عشق من خاموش نخواهد شد، گرچه از من بیعت هم نخواهند.
کسی که به عنوان حاکم اسلامی بر مردم حکومت میکند، یزید بن معاویه است. او مردیست فاسق که فسق او زبانزد عام و خاص است، چگونه میتوانم زنده باشم و این مرد فاسق را در رأس حکومت مشاهده نمایم؟ از اینرو در جواب برادر بزرگوارش میفرماید:
«اگر در دنیا جایی نداشته باشم، حاضر نیستم یزید را در مسند خلافت ببینم و با او بیعت کنم. سکوت من علامت بیعت من تلقّی میشود، لذا با فریاد این سکوت را میشکنم».[5]
- ۹۶/۰۷/۲۷