معرفت نویس

ارائه مطالب مذهبی و علمی(مهدویت، کلام، فلسفه و...)

معرفت نویس

ارائه مطالب مذهبی و علمی(مهدویت، کلام، فلسفه و...)

عاشورا تمرکز رمزهای اسلام

محمدعلی میری | يكشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۱۲ ب.ظ

درس هایی از عاشورا

دهم: عاشورا تمرکز رمزهای اسلام

اسلام مرکز رموز و شالوده‌هایی است که اگر مسلمانان به آن دست نیابند، کلیة حوادث را گم کرده و همواره باید به دنبال پیدا نمودن آن گردش کنند. در طول تاریخ بعضی از افراد خداشناس زیر شکنجه‌های دشمن جان می‌دادند و کسی نبود تا صدای مظلومیّت آنان را گوش داده و به دیگران برساند، تا حرکت یاری‌طلبانه صورت پذیرد.

درس هایی از عاشورا

دهم: عاشورا تمرکز رمزهای اسلام

اسلام مرکز رموز و شالوده‌هایی است که اگر مسلمانان به آن دست نیابند، کلیة حوادث را گم کرده و همواره باید به دنبال پیدا نمودن آن گردش کنند. در طول تاریخ بعضی از افراد خداشناس زیر شکنجه‌های دشمن جان می‌دادند و کسی نبود تا صدای مظلومیّت آنان را گوش داده و به دیگران برساند، تا حرکت یاری‌طلبانه صورت پذیرد.

هم اکنون دنیای اسلام با داشتن رهبران نالایق، هر روز آماج گلوله‌های قدرتمندان مستبد قرار می‌گیرد و کسی نیست که از مظلومیّت آنان سخنی بگوید، با اینکه اسلام با داشتن آرم توحید، رُعب و وحشتی در دل­های کفّار می‌تواند ایجاد کند که امروزه بعضی از حرکت­های بسیار ضعیف مسلمین موجب عقب‌نشینی­های دشمن گردیده است.

ما منتظر آن روزی هستیم که حرکت­های انقلابی، همگانی شود و اراده‌های آهنین به عرصة نمایش گذاشته شود. در آن زمان کفّار جرأت به میدان آمدن را ندارند و راهی جز تسلیم‌شدن در برابر اسلام را نخواهند داشت.

اگر بخواهیم جامعة مسلمین را در قوای برتری قرار دهیم، باید به رموز اسلام پی ببریم و بهتر این است که رمزهای اسلام را از کانال عاشورای امام حسین دریافت کنیم تا در حقیقت بر جسم مرده و بی‌روح جامعة اسلامی، حیاتی نوین بخشیده شود.

لازم می‌دانیم که این رموز را بیان کرده تا قسمتی از سهل‌انگاری­ها کنار گذاشته شود و به اسلام عزیز با تمام قوایی که دارد بها داده شده و بهانه­ها را رها کنیم:

رمز اوّل: پدیده عشق

محبّت، إکسیری است که در درون بشر، عنصری را به عناصر دیگر تبدیل می‌کند و اگر انسان به چیزی علاقة خاصی داشته باشد گام­های محکم­تری برمی‌دارد، گرچه همراه با رنج و تعب باشد و از خستگی نرنجیده و از ترس و وحشت نمی‌هراسد.

شما به مرغ خانگی نظر کنید که وقتی دارای جوجه نیست، از حرکت کودکانه و ضعیفانه می‌ترسد، ولی هنگامی که دارای جوجه شد، از هیچ چیز نمیهراسد و نه تنها از حرکت کودک نمی‌ترسد، بلکه با حرکت­های بزرگترها نیز مقابله می‌کند تا جان جوجه­هایش را حفظ کند. «إکسیر» قوه‌ای است در درون مرغ که بی‌عاطفه‌گیِ او را مبدّل به عشق و عاطفه می­نماید. به گفتة مثنوی مولوی:

از محبّت تلخها شیرین شود

 

از محبّت مِسها زرّین شود

عشق نیروی خفته را بیدار و قوای بسته و مهارشده را آزاد می‌کند، نظیر شکافتن اتم­ها و آزادشدن نیروهای اتمی. عشق الهام­بخش و قهرمان‌ساز و تکمیل‌کنندة نفس و استعداد حیرت‌انگیز باطنی را ظاهر می‌سازد.

جوهرة دین، محبّت است. «بریّه عِجْلی» می‌گوید: در محضر امام باقر بودم که مردی از خراسان به حضور امام شرف‌یاب شد و پاهایش در اثر پیمودن راه دور، تَرَک برداشته و تاوَل زده بود. گفت: به خدا سوگند! مرا نیاورد، مگر دوستی شما اهل‌بیت!

امام فرمود: بخدا سوگند! اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور و قرین گرداند. آنگاه فرمود: «هَلِ الدّینُ إلّا الحُبّ»؛ آیا دین غیر از دوستی است!؟[1]

همچنین قرآن کریم خطاب به پیامبر میفرماید: ای پیامبر! نیروی بزرگی را برای نفوذ در مردم و اداره اجتماع، در دست داری: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین‏»؛[2] به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراکنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.

رشادت­های یاران

عشقی که از اعماق جان امام حسین برخاسته، مربوط به زمان عاشورا نیست، بلکه این علاقه از کودکی با حضرت عجین گشته بود، تا اینکه در روز موعود ظاهر شد و از بروز عشق درونی‌اش به اسلام، منشاء ریشه‌زدن عشق در وجود یارانش شده که همصدا با امامشان بودند و از هیچ چیز دریغ نداشتند.

«حبیب بن مظاهر»

در مقاتل روایت شده است که روزی پیامبر گرامی در کوچه­های مدینه نوجوانی را بوسید و با او مهربانی و ملاطفت بسیار نمود. اصحاب عرض کردند: به چه سبب در میان این همه کودک، فقط این کودک را بوسیدید؟! پیامبر فرمود: «چون دیدم او خاک قدم حسینم را می‌بوسد و جبرئیل به من خبر داد که این نوجوان از یاران حسین و شهدای کربلا می‌شود».[3]

بعضی‌ها این شخص را «حبیب بن مظاهر» دانسته‌اند، ولی مرحوم شیخ جعفری شوشتری این احتمال را نمی‌پذیرد. در این زمینه بیشتر باید تحقیق شود؛ زیرا دو نقل پیرامون سنّ حبیب وجود دارد: اگر بنا بر سنّ 90 سال باشد، این احتمال مردود است، ولی بنا بر احتمال سنّ کمتر که در برخی از مقاتل ذکر شده است، مشکلی نیست.

این عشق و علاقه در وجود این نوجوان از زمان طفولیت در او لانه می‌زند و در روز عاشورا هیچ تصمیمی نمی‌تواند آن را عوض کند. این رمز اسلام در بسیاری از مکاتب دنیا دیده نمی‌شود و اصولاً زیربنای جان‌فشانی­ها، وجود همین حقیقت «عشق» است.

ما افرادی داریم که در ابتدا به جهاد می‌رفتند، ولی مدّتی چند از چهرة انقلابی‌بودن دست می‌کشیدند و دنبال مادّیات می‌رفتند؛ زیرا عشق به اسلام و شهادت در وجودشان ریشه نزده بود، به همین دلیل به راحتی از صحنة جانبازی می‌گریختند.

«زهیر»

«زهیر» علاقة بسیاری به امام حسین دارد که در بیانات گوناگون ابراز کرد. در روز سوّم محرّم وقتی سخنان امام حسین را می‌شنود، بی‌درنگ ابراز می‌کند:

«ما سخنان ارزشمند و گرانبهایت را شنیده‌ایم، ولی تا زمانی که دنیا باقی است و در دنیا زنده باشیم، فداشدن در راه تو را اختیار می‌کنیم و از نصرت تو دریغ نمی‌ورزیم».[4]

«مسلم بن عوسجه»

یکی از شهدای کربلا «مسلم بن عوسجه» است، او تنها در مقابل گروه بسیاری مثل شیر ایستاد. عشق به امام در قلب او عرصة کارزار را بر دشمن تنگ نمود و گویا با سپاه چند صد نفری می‌جنگید. سرانجام کار بر او سخت شد و گرد و غبار فضا را تیره کرد. اندکی غبار فرو نشست که ناگاه مسلم را بر زمین افتاده دیدند. امام و حبیب بالای سر او رسیدند که هنوز رَمَقی در بدن داشت.

امام به او فرمود: «ای مسلم! خدا تو را رحمت کند، برخی از آنان به

وظیفه عمل کرده‌اند و به هدف رسیدند و برخی دیگر در حال انتظار دیگران هستند و در پیمانشان مصمّم و قاطع ایستاده‌اند». حبیب عرض کرد: اگر می‌دانستم که بعد از تو زنده خواهم بود، دوست داشتم وصیت می‌کردی تا آنچه را می‌خواستی انجام دهم!

مسلم در حالیکه با دست به امام حسین اشاره می‌کرد، به حبیب گفت: «اُوصِیکَ بِهذا أنْ تَمُوتَ دُونَه»؛ سفارش می‌کنم تو را به فرزند پیامبر و جگرگوشة فاطمه و علی، از او حمایت کنید و نگذارید بر او زخمی وارد شود و دست از یاری حسین برندارید، تا قبل از او جان دهید.

حبیب گفت: به خدا سوگند! وصیت تو را عمل می‌کنم. در همین گفتگو بود که روح از بدنش پرواز کرد و به ملکوت أعلی پیوست.

آری، صلابت در دین و برخورداری از محبّت به اسلام، رمز موفّقیت اسلام و مسلمین است. وقتی آمار کشته‌های دشمن و کشته‌های یاران امام حسین محاسبه می‌شود، هر خواننده‌ای را به شگفتی وا می‌دارد، این نبوده مگر به خاطر آن إکسیر قوی و پدیدة عشق در وجود آن سالکان راه خدا.

حدیث شریفی از امام جواد نقل شده است که مناسب بحث می­باشد:

«وقتی عرصة جنگ بر امام حسین تنگ گردید و امام از هر طرف مورد هجوم دشمن قرار گرفت، نگاهی به افرادی که با ایشان بوده‌اند انداخت و دید که کاملاً با لشکر دشمن متفاوتند؛ چون هر وقت جنگ شدیدی می‌شد، رنگ­های آنان متغیّر می‌شد و بدن­های آنان می‌لرزید و دل­هایشان لرزان و ترسان و هراسان می­شد؛ ولی در برابر دشمنان با شدّت و شجاعت، خورشید تابناک شهادت از چهرة آنها طلوع می‌کرد و اعضا و جوارح آنان همچون پرند‌گان پرواز می­کرد و با آرامش خاطر بسیار می‌جنگیدند. بعضی از یاران به برخی دیگر می‌گفتند: به سمت دشمن نگاه کنید (یعنی با آنان بجنگید) و از مردان، باکی نداشته باشید».[5]

منطق شهادت‌طلبی و عشق به امامشان، شعاع وجود آنان را حلقه زده و هیبتی غیرقابل توصیف در قلب دشمنان افکنده، به گونه‌ای که یک نفر در برابر هزار نفر مقابله می‌کند و رجزهایی که می‌خواند از شهامت و مردانگی حدیث می‌گوید و از حقیقت‌طلبی می‌سراید. بسی موجب شگفتی است که انسان در آغوش مرگ نوحه‌سرایی نکند، بلکه سرود­خوانی کند، گویا شهادت شکوفه می‌آورد، شکوفة گلهای بهاری که شاداب و خندان بر زمینِ رنگینِ خاک، رخ می­نمایند.

«بریر بن خصیر»

گویا «بُرَیْر بن خُضَیْر» که اهل لبخند و شوخی نیست، گل شهادت را پروانه می‌خواهد، تا بر مرگ لبخند زند و در پاسخ اعتراض عبدالرحمن می‌گوید: «به خدا سوگند! قوم و قبیلة من می‌دانند که من در جوانی و کهنسالی دوست نداشتم با کسی مزاح کنم، ولی اکنون بشارتی دارم از آیندة خود که به خدا میان ما و حور العین جز این نمانده که این لشکر شمشیرهای خود را به ما حواله کنند و من دوست دارم که زیر شمشیرهای آنان بروم».[6]

اگر گل در فصل بهار نخندد، پس چه وقت در طبیعت خوشحالی کند؟! اگر نسیم سحری هنگام سحر نوزد، پس چه وقت صحرا را نوازش کند؟! کلام بُریر در این چند جمله خلاصه می­شود: فصل ملاقات با خدایم رسیده، گرچه با ضربات شمشیر و نیزه و تیر، جان می‌سپارم، ولی چشم را باز می‌کنم که در دریای رحمت ایزدی هستم، پس چرا خوشحالی نکنم!؟

رمز دوّم: حفاظت از رهبر

یکی از ویژگیهای بارز این جنگ، محافظت از جان شریف امام حسین بوده است، با توجه به اینکه همگی می‌دانستند که امام حسین کشته می­شود. حضرت در شب عاشورا در میان یارانش فرمود: «لشکر عمرسعد تشنة خون من است» که مقصود آنان کشتن حسین است نه شما، پس می‌توانید بروید و از من دفاع نکنید! ولی اصحاب امام با توجه به اطلاع از مرگ فرماندهی، حاضر نبودند صحنة کارزار را خالی کنند، بلکه همیشه در صدد حفظ جان او و عیال و فرزندانش بوده‌اند.

یاران حضرت دوست نداشتند که قبل از شهادتشان، زخمی بر بدن امام حسین برسد و از هر گونه آسیبی او را نگهداری می­کردند، از هر طرف مواظب بودند که لشکر دشمن یارای تنگ‌کردن محاصره را نداشته باشد، از این‌رو آنچه در توان داشتند در طَبَقِ اخلاص گذاشتند.

با این رمز به خوبی دانسته می‌شود که جنگی موفّق است که فرماندهیِ آن آخرین فرد باشد که به دست دشمن کشته می­شود، نه اینکه اولین فرد از نیروهای کشته شده، فرماندة لشکر باشد. امروزه هم این رموز به عنوان یکی از قوانین جنگی شمرده شده و به آن عمل می‌گردد؛ ولی آنگونه که در وفاداری اصحاب امام دیده شده، در هیچ جنگی جز مواظبت علی از پیامبر اکرم، در جنگ­ها مشاهده نشده است.

وقتی حضرت عباس شهید می­شود، امام حسین می‌فرماید: «کمرم شکست و چاره‌ام قطع شد»[7]، این عبارت همان رمزی است که در شب عاشورا از فداکاری ابوالفضل به ما رسیده است که تا افسر رشید امام حسین زنده بود لشکر دشمن جرأت تعرّض به خیام را نداشتند و همچنان عباس از خیام حرم پاسداری می‌کرد و از هر طرف مواظبت می‌کرد که تا زنده است آسیبی به اهل حرم نرسد و فرزندان و کودکان آرام بخوابند.

براستی شکستن کمر حسین غیر از جانبازی عباس بوده است، چراکه پرچمدار کربلا زود غروب کرد و داغی به دل اعضای لشکر افکند و مسئولیت پاسداری از حسین را به عهدة بازماندگان از لشکر گذاشت.

رمز سوّم: جهاد استماته و از خودگذشتگی

جهاد بر دو قسم است:

1ـ جهاد غلبه و یورش: آن است که بر تمام مکلّفین واجب است در مواقع ضروری که احساس می‌کنند اسلام و مسلمین در معرض خطر هستند بر دشمن حمله کنند و آنان را از پای درآورده و سر جا بنشانند.

2ـ جهاد استماته: آن جهادی است که حتّی کودکان را شامل می­شود، کسانی که به حدّ بلوغ رسیدند و مفهوم جهاد را می‌فهمند، ناگاه سیر سلوکی پیدا می‌کنند و عشق و شوق شهادت در قلب آنها رسوخ می‌کند و هیچ چیزی آنرا ساکت نمی‌کند مگر جانبازی و فداکاری و رسیدن به فوز عظیم شهادت.

این جهاد در لشکر امام حسین از «قاسم بن حسن» بروز پیدا کرد، آن شوقی که در این نوجوان وجود داشت گرچه جهاد بر او واجب نبود، ولی سیر او بسوی خدایش در کنار آستان قدس عمویش، او را بی‌تاب کرده بود. عمو این شوق را در او می‌بیند و نمی­تواند مانع شود و از سیرة عالیة الهی بی‌بهره­اش کند. از این­رو آمادة جنگ می‌شود و صفحة تاریخ را از وصف اشتیاق و شهامت خود پُر می‌کند.

از طرفی بر زنان نیز جهاد واجب نیست، ولی همچون مادر وَهَبَ دفعتاً درهای تکامل الی الله برای او باز می‌شود و حجاب کنار می‌رود و مادر او حجاب را می‌نگرد. این زن فداکار از خود بی‌تابی نشان می‌دهد و بی‌درنگ حمله‌ای برق‌آسا به دشمن نموده و شهادت را به جان می‌خرد که الآن مجال برای گفتن این حقایق نیست.

این درس در دنیای اسلام از روز عاشورا گرفته شده است که از حریم اسلام باید از زن و فرزند گذشت. هر کودکی یا نوجوانی اگر شور حمایت از اسلام را در سر دارد، گرچه بر او واجب نیست، ولی در کارایی او ممانعت نکنید و بگذارید درختی را سبز کند و حماسه‌ای را برافروخته نماید.

دریغا و افسوس که نبودیم تا به این کمال الهی برسیم! ولی راه کمال بسته نشده است و هدف بی‌نهایت در پیش است؛ منتهی محدودة غرایز مادّی بسیار تنگ و باریک بوده و اگر خورده نگیریم و چشم دل را باز کنیم، در پهنای بی‌نهایت هستی و نامحدودیّت هدف، راه خود را باز نموده و به سرعت از آن گذر خواهیم کرد.

این بحث «رمزهای اسلام در روز عاشورا» جایگاه خاصی دارد و ما به همین مقدار بسنده می‌کنیم و در جای دیگر به عنوان منشور جنگ، بحث خواهیم کرد.


 

 



[1]. سفینة البحار، ج1، ص201.

[2]. سوره آل عمران، آیه159.

[3]. فوائد المشاهد، ص229.

[4]. فوائد المشاهد، ص214.

[5]. معالی السبطین، ج1، ص362.

[6] . آهى سوزان بر مزار شهیدان (ترجمه اللهوف)، ص95.

[7] . بحارالانوار (ط بیروت)، ج45، ص42.


  • محمدعلی میری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">