معرفت نویس

ارائه مطالب مذهبی و علمی(مهدویت، کلام، فلسفه و...)

معرفت نویس

ارائه مطالب مذهبی و علمی(مهدویت، کلام، فلسفه و...)

تاثیر عاشورا بر شکل گیری پایه­ های انقلاب اسلامی

محمدعلی میری | چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۰۴ ب.ظ

درس هایی از عاشورا

سیزدهم: تاثیر عاشورا بر شکل گیری پایه­ های انقلاب اسلامی

شکل­ گیری یک انقلاب، همیشه وابستگی­هایی را تعقیب می­ کند و مبتنی بر علت­ هایی است؛ به عنوان مثال در انقلاب اقتصادی، پایگاه آن، وجود اقتصاد کهنه و جایگزین شدن اقتصاد نو به جای آن می­ باشد، از اینرو پی در پی در کشمکشِ دو فکر متضادّ، نبرد ادامه پیدا می­کند و تشنّجات شدیدی ایجاد می­ گردد.

درس هایی از عاشورا

سیزدهم: تاثیر عاشورا بر شکل گیری پایه ­های انقلاب اسلامی

شکل­گیری یک انقلاب، همیشه وابستگی­ هایی را تعقیب می­کند و مبتنی بر علت­ هایی است؛ به عنوان مثال در انقلاب اقتصادی، پایگاه آن، وجود اقتصاد کهنه و جایگزین شدن اقتصاد نو به جای آن می­باشد، از اینرو پی در پی در کشمکشِ دو فکر متضادّ، نبرد ادامه پیدا می­کند و تشنّجات شدیدی ایجاد می­گردد.

دیدگاه اسلام عزیز و امامان پاک را نسبت به پایه­ ها و زیر بناهای انقلاب اسلامی باید مورد بررسی قرار دهیم تا اهداف انقلاب حسینی مشخص گردد. آیا صرفاً شهادت برای خاطر برقراری دموکراسی بوده است و امام حسین به عنوان یک شخصیت آزادی­خواه حرکت خویش را آغاز کرد یا اینکه تضادهای فکری امام با طاغوت زمان، بر سر طاغوت­گرایی نبوده است و عوامل دیگری باعث این حرکت الهی شده بود؟

نامة امام حسین به مردم بصره

تمام این سؤالات در نامة امام حسین به مردم بصره پاسخ داده شد، ابتدا متن نامه را نقل می­کنیم، سپس موضوع بحث و هدف از این نامه را مورد تحلیل و بررسی قرار می­دهیم:

«أَمَّا بَعدُ: فَإِنَّ‏ اللّهَ‏ اصطَفَى‏ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ [وَ آلِهِ‏] وَ سَلَّمَ عَلَى خَلقِهِ وَ أَکرَمه بِنَبُوَّتِهِ‏، وَ اختَارَهُ لِرِسَالَتِهِ، ثُمَّ قَبَضَهُ اللّهُ إِلَیهِ وَ قَد نصحَ لِعِبَادِهِ وَ بَلّغ مَا اأرسلَ بِهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ [وَ آلِهِ‏] وَ سَلَّم وَ کُنَّا أهلَهُ وَ أَولِیَاءَهُ وَ أَوصِیَاءَهُ وَ وَرِثَتهُ وَ أَحَقَّ النَّاس بِمَقَامِهِ فِی النَّاسِ، فَاستَأثَرَ عَلَینَا قَومنَا بِذَلِکَ، فَرَضِینَا وَ کَرِهنَا الفرقَة وَ أَحبَبنَا العَافِیَةَ، وَ نَحنُ نَعلَمُ أَنَّا أَحَقَّ بِذَلِکَ الحَقّ المُستَحَق عَلَینَا مِمَّن تَوَلَّاهُ‏ وَ قَد أَحسَنُوا وَ أَصلَحُوا وَ تَحَرّوا الحَقّ وَ قَد بَعَثتَ رَسُولِی إِلَیکُم بِهَذَا الکِتَاب، وَ أَنَا أَدعُوکُم إِلَى کِتَابِ اللّهِ وَ سُنَّة نَبِیِّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ [وَ آلِهِ‏] وَ سَلَّم فَإِنَّ السُّنَّةَ قَد امیتَت، وَ إِنَّ البِدعَةَ قَد احییَت، وَ إِن تسمعُوا قَولِی وَ تُطِیعُوا أَمرِی أهدِکُم سَبِیلَ الرَّشَاد، وَ السَّلاَمُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللّه».[1]

امام پس از ورود به مکه، این نامه را به بزرگان قبایل بصره نوشت؛ همچون «مالک بن مسمع بکری»، «مسعود بن عمرو» و «منذر بن جارود»:

«اما بعد، خداوند از میان مردم، محمد را برگزید و او را به واسطة نبوت، کرامت بخشید و رسول خود گردانید، آنگاه پیامبر اکرم جان را به جان آفرین تسلیم کرد، در حالیکه بندگان الهی را پند و اندرز داد و آنچه که به وی از وظایف محوّل شده بود به خوبی انجام داد.

ما خاندان او و اولیا و اوصیا و وارثان وی و شایسته­ترین مردم نسبت به مقام و منزلت او از میان امت­های او بودیم؛ ولی گروهی این حق را غاصبانه به خود اختصاص داده­اند و به خاطر اینکه اختلافی میان امت اسلامی ایجاد نشود و سلامت دین را دوست داشتیم، نزاع نکردیم و به خلافت آنان راضی شدیم، در حالیکه تفوّق و برتری و شایستگی خود را بر آنان یقین داشتیم.

اینک پیک خود را به سوی شما می­فرستم و همة شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت می­کنم؛ چون سنت نابود شده و در میان جامعه اجرا نمی­شود و بدعت در دین زنده شده است. اگر به نامة من عمل کنید و سخن مرا گوش دهید، سعادت و خوشبختی

برای شماست. درود و رحمت و برکت خدا بر شما باد».

معیار صبر امام حسین در مقابل معاویه

نکتة حائز اهمیت این است که مفهوم صبر در برابر غصبِ حقوق چیست؟ امام معیار صبر خود را در مقابل افرادی همچون معاویه که بر مسند خلافت غاصبانه نشسته بودند، بیان می­کند:

«فَرَضِینَا وَ کَرِهنَا الفرقَة وَ أَحبَبنَا العَافِیَةَ»؛[2] ما دیدیم که اگر در ابتدای گسترش اسلام، پیرامون خلافت بحث کنیم، افتراق و اختلاف میان مسلمین ایجاد می­شود، در حالیکه وحدت در چنین زمان حساسی ضروری است و از طرفی سلامت دین نزد ما بهتر از هر چیزی است.

بنابراین دو عامل سبب شده است که امام حسین با غاصبان حقوق اهل بیت به ستیز بر نخواست:

افتراق و تشتّت.

ضربه خوردن دین.

این دو عامل در کلام پدر بزرگوارش حضرت علی نیز یافت می­شود که چرا در برابر ظلم و ستم اوّلی و دوّمی صبر کرد!؟ امیرمؤمنان علی می­فرماید:

«وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ لَا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ بَیْنَ‏ الْمُسْلِمِینَ‏ وَ أَنْ یَعُودُوا إِلَى الْکُفْرِ وَ یُعَوَّرَ الدِّینُ‏ «1» لَکُنَّا قَدْ غَیَّرْنَا ذَلِکَ...»؛[3] به خدا سوگند اگر ترس وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی در دین نبود، رفتار ما با آنان به گونة دیگری بود.

همچنین آن حضرت فرمود: «سَلَامَةُ الدِّینِ‏ أَحَبُ‏ إِلَیْنَا مِنْ‏ غَیْرِه»‏؛[4] برای من سلامت اسلام و اینکه اساس اسلام باقی بماند، از هر چیز دیگر محبوب­تر و ارجح­تر است.

با طرح این نکته، می­توان پاسخی به انتقادهای بعضی از کوته­نظران داد که احیاناً امام را به این سؤال وا می­داشتند که چرا در برابر معاویه قیام نکردی و یا در برابر دیگر غاصبان خلافت، سکوت تلخی را در پیش گرفتی!؟

امام علت صبر خود را بیان می­کند و زمان آنان را با زمان یزید بسیار متفاوت می­بیند. در زمان مدعیان خلافت، انگیزة جاه­طلبی حاکم بود؛ ولی سنت پیامبر اکرم اجرا می­شد، گرچه اشتباهی در نحوة اجرا پیش می­آمد، ولی موجب نابودی اسلام نمی­شد و جلوی حرکت انقلاب اسلامی پیامبر را نمی­گرفت؛ ولی در عصر طاغوت زمان یعنی یزید، موضوع فرق می­کند و به همین خاطر وظیفة سکوت تلخ برای امام مسجّل نمی­شود و در فکر حرکتی انقلابی می­افتد.

پایه­های اساسی در انقلاب حسینی

با توجه به روشن شدن این نکته، دو پایة اساسی در انقلاب امام حسین یافت می­شود که باید به آن بیشتر دقت شود:

1.نابودی سنت

مهم­ترین ادلة چهارگانة اسلام، کتاب و سنت است، وقتی سنت الهی از بین برود و مردم به سیرة پیامبر عمل نکنند، مفاهیم قرآن کم­رنگ می­شود، به گونه­ای که دستورات الهی به ملعبة بازیگران از خدا بی­خبر و شهوت­پرستان حامی شیطان قرار می­گیرد.

سنت الهی یعنی برنامه­های حضرت محمد که بزرگ­ترین پشتوانة قرآن است. این پشتوانه وقتی در اثر پاگذاشتن بر قوانین آن نابود شد، به راحتی محوِ اسلام انجام می­پذیرد. پس انگیزة قیام امام حسین بر پایة نابودی سنت می­باشد که خود حضرت به آن اشاره کرد و فرمود: «فَإِنَّ السُّنَّةَ قَد امیتَت».[5]

پیام امام حسین به مسلمانان دنیا این است که در برابر دین، احساس مسئولیت کنید، زیرا به سنت خداوند عمل نمی­شود و از دستورات پیامبر سرپیچی می­شود، به گونه­ای که نامی و سخنی از سیرة نبی اکرم نیست. این شعار براستی در هر عصری باید به عنوان زیر بنا قرار گیرد که اکنون وقت تحلیل آن نیست.

شواهد تاریخی بر نابودی سنّت در حکومت یزید

سؤال دیگری که شاید به ذهن بیاید این است که آیا در حکومت یزید و دولت بنی­امیه، سنت پیامبر اکرم به نابودی کشانده شده بود؟ پاسخ این سؤال با شواهد تاریخی و قضاوت­های محققان بیان می­شود:

کلام «مسعودی»

«مسعودی» می­نویسد: یزید صاحب طرب، عیاشی، سگ­باز و میمون­باز بود و همیشه در مجلس شراب حاضر می­شد. آنقدر بر اصحاب یزید و کارگزاران حکومتی او کارهای ناشایست و مخالف با قوانین خداوند حاکم بود، به گونه­ای که در ایام خلافت یزید، آوازخوانی در مکه و مدینه و دو شهر بزرگ مسلمین رواج پیدا کرد و لهو و لعب، نقل مجلس آنروز بود و چه بسا مردم به صورت آشکار و علنی شراب می­خوردند، تا آنجا که می­نویسد: «وَ سیره فَذعُون، بَل کَانَ فِرعُون أَعدَل مِنهُ فِی رَعِیَِتِهِ وَ أَنصَف مِنهُ لِخَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ»؛[6] یزید روش فرعون را دنبال می­کرد، بلکه بالاتر بگوییم که یزید با فرعون قابل قیاس نیست؛ چون فرعون عدالت او نسبت به رعیت بیش از یزید بوده است و منصفانه­تر با خاص و عام برخورد می­کرد.

آری، اگر امام می­فرماید که سنت از بین رفت، با نقل کلام تاریخ­نویس

معروف می­توانید اندیشة بلند ان حضرت را در کیفیت انقلاب محاسبه کنید. خوردن شراب که در عصر پیامبر غدقن می­شود، مجدداً در دولت به ظاهر اسلامی یزید رواج پیدا می­کند. آیا جا دارد که هنوز سخن از خلیفة الرسول بشود!؟

از محرّمات الهی، غنا و آوازه خوانیِ مطرب است که در آن زمان به اوج خود می­رسد، ظلم و ستم در گرفتن مالیات­های اسلامی و فسخ قراردادهایی که پیامبر اکرم با رعایا بسته بود، قابل توصیف نیست، به دلخواه خود هر قدر که می­خواستند مطالبه می­کردند، بدون اینکه سهمیه­ها رعایت گردد. از این قبیل ستم­ها در آن عصر بسیار به چشم می­خورد که مشت نمونه خروار خواهد بود.

کلام «ابی درداء»

«روبانی» از «ابی درداء» نقل می­کند که ابی درداء می­گوید: من از رسول اکرم شنیدم که می­فرمود:

«أَوَّل مَن یُبَدّل سُنَّتِی رَجُلٌ مِن بَنِی اُمَیّه یُقَالُ لَهُ یَزِید»؛[7] اول کسی که سنت مرا تغییر می­دهد، مردی از بنی امیه بنام یزید می­باشد.

با این حدیث، درایت کلام امام بیشتر روشن می­شود؛ چون از آنجایی که ایشان فرزند رسول خداست و در مَهبط وحی پروش یافته است، سخنی می­گوید که گویای گفتار شریف جدّ بزرگوارش باشد و در حقیقت، انگیزة انقلاب خود را بر منوال وظیفه تلقی می­کند و تلاش می­نماید تا حرکت خود را در ارتباط با فرمایشات رسول گرامی اسلام و اوامر آن حضرت بداند و این سعی و کوشش مربوط به همة امامان پاک و معصوم است.

وقتی فسق و تبهکاری یزید در نزد همة مردم عصر او آشکار شد، پیروان و شیعیان خاندان پیامبر در کوفه، هیأتی را نزد امام حسین فرستادند که به سوی ایشان برود تا به فرمان وی برخیزند. امام دید که قیام بر ضدّ یزید تکلیف واجبی است، زیرا او متجاهر به فسق است، به ویژه این امر بر کسانی که قادر بر انجام دادن آن می­باشند، لازم است.

کلام «ابن خلدون»

محقق محترم «ابن خلدون» در قسمتی از کتاب خود به این پرسش پاسخ می­گوید که آیا اطاعت از امامِ فاسق به خاطر رفع خونریزی، ضروری نیست؟ خیر! بلکه می­توان گفت که این عمل یزید (یعنی کشتن حسین بن علی) یکی از اعمالی است که فسق او را تأکید و تأیید می­کند و حسین در این واقعه، شهید بوده و در نزد خدا مأجور است و عمل او بر حق و از روی اجتهاد می­باشد.

ایشان در جای دیگر از کتاب خود می­نویسد: «(صحابه) ویرا به گناهی نسبت ندادند؛ زیرا حسین مجتهد و بلکه پیشوای مجتهدان بود و نباید به تصور غلط کسانی را که با اجتهاد حسین موافق نبودند و از یاری کردن به وی دریغ ورزیدند، به گناهکاری نسبت دهی».[8]

کلام «ابن قتیبه»

«ابن قتیبه» چنین می­نویسد: «روزی «عتبه بن مسعود» به «ابن عباس» گفت: آیا با یزید بیعت می­کنی، در حالیکه او شراب می­نوشد و با کنیزان به لهو و لعب مشغول می­شود و در دامن او انواع زشتی­ها غوطه­ور است؟».[9]

کلام «ابن عساکر»

«ابن عساکر» می­نویسد: «وقتی عده­ای از بزرگان اهل مدینه همچون «عبدالله بن حنظله، غسیل الملائکه» و «عبدالله بن ابی عمرو المخزومی» و «منذر بن زبیر» نزد یزید بن معاویه به شام رفتند، یزید آنان را مورد احترام خاص خود قرار داد و جوایز ویژه­ای به آنان بذل نمود. همگی برگشتند و فقط «منذر» نزد وی ماند و پس از مدتی که به مدینه برگشت، گفت: یزید مبلغ صد هزار به من جایزه داد: «وَ اللهِ أَنَّهُ یَشرَبُ الخَمر وَاللهِ أَنَّهُ یسکر حَتَّی یَدَعُ الصَّلاَة»؛ سوگند بخدا! او شراب می­نوشد تا اینکه مست و لایعقل در گوشه­ای می­افتد و نماز را رها می­کند».[10]

کلام «ژوزف ماک کاپ»[11]

وقاحت و گستاخی یزید تا آنجا بوده که حتی مسیحیان نیز او را تقبیح می­کنند؛ «ژوزف ماک کاپ» می­نویسد:

«یزید از مخرّبین اسلام و از کفار به شمار می­رود. مادر او مسیحی بود و ابداً با دین اسلام موافقتی نداشت و هر وقت فرصتی بدست می­آمد، تحقیر فراوان می­نمود و آزادانه شراب می­نوشید.

یزید که اساساً دارای جمیع اخلاقیات پَستِ حیوانی بود و بی­اندازه با تقدیس و پرهیزکاری دشمنی می­ورزید، میل داشت که اسلام را نابود و لکه­دار نماید. لشکریان خود را به سوی شهرهای مقدّس گسیل داشت و کارهای سربازان یزید برای قرن­ها، دل­های اسلامیان را جریحه­دار ساخت. سواران او با کمال وقاحت اسب­های خود را در نزدیکی قبر رسول خدا بستند و تا توانستند مسلمانان را غارت کرده و کشتند، مدینه را ویران نموده و در مدت نه ماه، هزار حرام­زاده در

مدینه به دنیا آمد».[12]

آمار و ارقام نویسندگان و محققان بیش از این اندازه است که مرقوم شده و کسی از تاریخ نویسان به نفع یزید قضاوت نکرده و قلم­فرسایی ننموده است، بلکه هر کسی به نوبة خود، انحراف مسیر اسلام را معلول دوران خلافت آن پلید شوم دانسته، به گونه­ای که «سیّد قطب» در کتاب «عدالت اجتماعی» بسیار تأسف می­خورد از اینکه همچون علی و حسین باشند و خلافت زیر دست تعدادی از انسان­های خام، به تباهی کشانده شود و در نتیجه حکومت اسلامیِ نابِ پیامبر خاتم دستاویز حلقه­آویزانِ شهوات گردد.

خداوند متعال عدالت و تقوا و فضیلت را در کنج خانه بستری کرد تا دسترسی انسان­های عدالتخواه به آنان دشوار باشد و بی­خردان و مظاهر فساد بر مردم حکومت کنند و براستی چقدر ننگ است و چه بسیار تحمل چنین حکومتی برای امام حسین سخت و دشوار بود که با شهادت، راحتی خود را دریافت.

2.بدعت در دین

دومین پایه از پایه­های حرکت حسینی، بدعت­گذاری­های بسیاری است که در دولت یزید نسبت به قوانین اسلام نهاده شده بود؛ چون مفهوم بدعت این است که قانونی که از طرف شرع مقدس نیامده است را به عنوان دین در میان مسلمین به اجرا گذارند. پدر و پسر لعنة­الله­علیهما آنچه را که از خواسته­های شیطانی و تمایلات جنسی، آنان را اشباع می­کرد در دین وارد کردند که به قسمتی از آنها در مباحث گذشته اشاره کردیم.

امام حسین در برابر بدعت­گذاری­ها احساس تکلیف می­کند و لذا حماسه­ای بزرگ و تاریخی را می­آفریند. حضرت در قسمتی از نامه­اش می­فرماید: «وَ إِنَّ

البِدعَةَ قَد احییَت»؛[13] بدعت در اسلام، حیات نوینی گرفت.

این اصل در انقلاب اسلامی یک قانون کلی محسوب می­شود و هر کجا که مسلمین بر علیه حکومت وقت قیام می­کنند، قیام آنان معلول بدعت­گزای­های دولت وقت است. از این­رو حضرت علی می­فرماید: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ‏ الْفِتَنِ‏ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَع‏»؛ همانا انقلاب بر پایة پیروی از هواهای شیطانی و احکامی که بر خلاف شرع صادر گردد پدید می­آید.[14]

امروزه گواه قوی بر کلام حضرت امیر، حکومت اسلامی و انقلاب اسلامی ایران است که پدیده­ای الهی بوده و از بدعت­های دولت ستمشاهی بروز کرده است که سرشار از شهوت­پرستی و جعل احکامِ خلاف شرع بوده است. قهراً مردم مسلمان از این خلاف شرع­ها به ستوه آمدند و ناگاه دست غیب الهی در لباس مردمی شجاع و متّقی، با مرجعیّت و رهبری حضرت امام خمینی رحمه­الله­علیه پدیدار شد و بر علیه دولت پلید و مستکبر زمان خود قیام کرد و این انقلاب ثمرة آن حماسة خدایی است.

مطلبی که دقت همگان را به خود توجه می­دهد، اقدام امام حسین بر علیه یزید است که در برابر مخالفت­های دینی صورت پذیرفت؛ زیرا فردی که خلاف شرع را بنگرد و قادر بر سخن گفتن باشد اما حرفی نزند، سکوت او گناه محسوب می­شود و به همین خاطر در انجیل نوشته شده است: «وَ مَن قَدَرَ عَلَی أَن یُغَیِّرَ الظَّالِمَ ثُمَّ لَم یُغَیِّر فَهُوَ لِفَاعِلِهِ»؛[15] هر کس که قادر است ظلم و ستم را از بین ببرد ولی اقدام نکند، او نیز ظالم و ستمگر است.

نظیر این کلام مقدس، خطبة امام حسین قبل از واقعة کربلاست که حضرت

پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ قَالَ فِی حَیَاتِه‏ مَنْ‏ رَأَى‏ سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ یَعْمَلُ فِی عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ یُغَیِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ کَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَه‏»؛ ای مردم! رسول خدا فرمود: هر کس که حاکم ظالمی را نظاره کند، در حالیکه او حرام خدا را حلال کرده و پیمان خدا را نقض نموده و با سنت رسول خدا مخالفت کرده و با بندگان خدا به گناه و ظلم و تجاوز رفتار می­کند؛ ولی در مقابل این ظلم کاری نکند و هیچگونه مخالفت عملی و گفتاری بر علیه ستمگر نداشته باشد و به بیداگری تن دهد، او نیز همچون حاکم جور نزد خدا ظالم شناخته می­شود.

آنگاه فرمود: «وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّیْطَانِ وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَةِ الرَّحْمَنِ وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَیْ‏ءِ وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ وَ إِنِّی أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ»؛[16] آگاه باشید! بنی امیه خط شیطان را فرمانبرداری می­کنند و از اطاعت رحمان گریزانند، فحشا و فساد را علنی می­کنند و حدود خدا را اجرا نمی­کنند. فِیء و درآمدهای بیت المال مسلمین را به خود اختصاص می­دهند و به اهلش نمی­رسانند. حرام خدا را حلال و حرام خدا را حلال کرده­اند و من بهترین و شایسته­ترین کسی هستم که باید حکومت شوم آنها را نابود ساخته و بر علیه آنان قیام نمایم.

زیر بنای قیام امام حسین با توجه به سخنانی که آن حضرت فرموده، بسیار روشن است. دو اصل مذکور در حقیقت اختصاص به عصر و زمان معینی ندارد و در هر زمانی اساس مخالفت­ رهبران دینی با ظالمان، بر این دو پایه خواهد بود. بر این اساس سخن خود را با یک جملة کوتاه به پایان می­بریم و آن این است که حرکت حسینی شمعی بوده است که به امر الهی برافروخته شده و شهادت او همچون پروانة دور شمع است که سوختنی و از بین رفتنی نیست.


 

آموختنی چهاردهم: شرایط رهبری

 



[1]. تاریخ طبری، ج7، ص240.

[2]. همان.

[3] . الأمالی (للمفید)، النص ؛ ص155

[4] . بحارالانوار (ط بیروت)، ج28، ص353.

[5]. تاریخ طبری، ج7، ص240.

[6]. تاریخ مسعودی، ج3، از ص77 تا 78.

[7]. سفینه البحار، ج1، ص582.

[8]. ترجمه مقدمه ابن خلدون، ج1، ص415 و417.

[9]. الامامه و السیاسه، ج1، ص167.

[10]. تاریخ ابی عساکر، ج7، ص372.

[11] . نویسندة کتاب «عظمت مسلمین» در اروپا.

[12]. عظمت مسلمین در اسپانیا (نوشته ماک کاپ)، ص41 و42.

[13]. تاریخ طبری، ج7، ص240.

[14]. نهج البلاغه، خطبه50.

[15]. تحف العقول، ص 505.

[16]. حاشیه تحف العقول، ص505، به نقل از تاریخ طبری؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏44، ص382.

  • محمدعلی میری

نظرات  (۱)

  • محسن رحمانی
  • تشکر.
    پاسخ:
    خواهش...
    سپاس از حضورتون...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">