معرفت نویس

ارائه مطالب مذهبی و علمی(مهدویت، کلام، فلسفه و...)

معرفت نویس

ارائه مطالب مذهبی و علمی(مهدویت، کلام، فلسفه و...)

عاشورا و بیان شرایط رهبری

محمدعلی میری | پنجشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۳۲ ب.ظ

درس هایی از عاشورا

چهاردهم: عاشورا و بیان شرایط رهبری

در این بخش سخنان بسیاری زده شده است و ما سعی می­کنیم فهرست­وار همة مطالب مربوط به این قسمت را بیان کنیم. قبل از پرداختن به شرایط رهبری، توجه به کلام شریف امام حسین ضروری به نظر می­رسد.

درس هایی از عاشورا

چهاردهم: عاشورا و بیان شرایط رهبری

در این بخش سخنان بسیاری زده شده است و ما سعی می­کنیم فهرست­وار همة مطالب مربوط به این قسمت را بیان کنیم. قبل از پرداختن به شرایط رهبری، توجه به کلام شریف امام حسین ضروری به نظر می­رسد.

دو گروه از رهبران

امام حسین در منزل «ثعلبه» در پاسخ به سؤال مردی نسبت به تفسیر آیة شریفة71 از سورة اسراء: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم‏» فرمودند: رهبران به دو دسته تقسیم می­شوند: «إِمَامٌ‏ دَعَا إِلَى‏ هُدًى‏ فَأَجَابُوهُ إِلَیْهِ وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَیْهَا هَؤُلَاءِ فِی الْجَنَّةِ وَ هَؤُلَاءِ فِی النَّارِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیر».[1]

دسته اول: رهبرانی هستند که به مسیر انحرافی و گمراهی هدایت می­کنند.

دسته دوم: پیشوایانی هستند که مردم را به راه راست، سعادت و خوشبختی دعوت می­کنند. گروه اول در دوزخ می­باشند، ولی گروه دوم در بهشت از روزی­های آن بهره­مند می­شوند.

امام حسین با استفاده از آیة71 از سورة اسرا دو گروه متضادّ را معرفی می­نماید که دارای دو رهبر هستند که یکی در مسیر شیطان گام برمی­دارد و مردم را به راه دوزخ، شقاوت و بدبختی راهنمایی می­کند و دیگری در خط رحمان که تکامل الهی را پیشة مردم می­کند و همگی را از انحطاط به تعالی و ارزش­ها و از ظلمت به نور هدایت می­کند.

بر این اساس، آیة71 از سورة اسرا بیانگر این دو فرقة متضادّ می­باشد. اگر می­گوید

فردای قیامت هر گروهی با رهبری خوانده می­شوند، بدین معنی است که گروه گمراه با رهبر منحرف خود محشور می­شوند و گروه سعادتمند با رهبر مسعود خود به صف حساب دعوت می­شوند و این رفتار حاکی از برقراری عدالت در روز قیامت است.

با توجه به این مقدمة کوتاه از امام حسین، ضرورت طرح شرایط رهبری بسیار احساس می­شود؛ زیرا اگر انسان، رهبری خود را به دست شخصی بدهد که آنان را به راه راست هدایت نکند و متّکی به افکار انحرافی باشد، مقصّر اصلی خود انسان است، چون به دنبال شناخت رهبر خود نرفته و با معیارهای خدایی، او را نشناخته است.

اینک با گذشت بیش از 30سال از انقلاب شکوهمند اسلامی، این بحث از کلام امام حسین بسیار زیبنده است، زیرا به درستی به آن عمل شده است؛ ولی باید خوانندة گرامی توجه داشته باشد که هدف ما، بیان کردن کلمات امام حسین است و گرنه این بحث، کتاب مستقلّی را می­طلبد.

شرایط پنج­گانة رهبری

ما از سخنان امام حسین پنج شرط اساسی را پیرامون شرایط رهبری برداشت نموده­ایم و ممکن است که دیگران بیش از این مقدار را بدست آورند که در ادامه به یکایک این شروط اشاره می­کنیم:

1.اتکا به خداوند

«فرزدق» می­گوید: در سال شصت هجری، با مادرم جهت انجام دادن مراسم حج عازم مکه شده بودم. هنگامی که داخل محدودة حرم شدم و هنوز افسار شتر مادرم در دستم بود و می­کشیدم که به قافلة حسین بن علی برخورد کردم. به حضورش شتافتم و عرض کردم: یابن رسول الله! پدر و مادرم فدای تو باد! «مَا أَعْجَلَکَ‏ عَنِ‏ الْحَجِ؟»؛ چرا به خاطر خارج شدن از حج عجله می­کنید، در حالیکه وقت موسم حج باقی است؟

امام فرمودند: «‏فَقَالَ لَوْ لَمْ أَعْجَلْ لَأُخِذْتُ»؛ اگر در بجا آوردن مراسم حج عجله نکنم، مرا دستگیر می­کنند.

فرزدق می­گوید: آنگاه امام از من پرسید: نظر مردم عراق نسبت به اوضاع فعلی چگونه است؟ عرض کردم: «قُلُوبُ النَّاسِ مَعَکَ وَ أَسْیَافُهُمْ عَلَیْکَ وَ الْقَضَاءُ یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَ اللَّهُ‏ یَفْعَلُ ما یَشاء»؛ دل­های مردم با شما و شمشیرهایشان بر علیه شماست و مقدّرات دست خدا است که هر طور بخواهد انجام می­دهد.

امام با توجه به آگاهی اوضاع مردم، توکّل به خدا را ابزار قرار می­دهد و با اتکای به پرودگار متعال حرکت خود را به سمت کربلا آغاز می­کند.

حضرت در جواب فرزدق فرمود: «صَدَقْتَ‏ لِلَّهِ الْأَمْرُ وَ کُلَّ یَوْمٍ‏ رَبُّنَا هُوَ فِی شَأْنٍ‏ إِنْ نَزَلَ الْقَضَاءُ بِمَا نُحِبُّ فَنَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ عَلَى أَدَاءِ الشُّکْرِ وَ إِنْ حَالَ الْقَضَاءُ دُونَ الرَّجَاءِ فَلَمْ یَبْعُدْ مَنْ کَانَ الْحَقُّ نِیَّتَهُ وَ التَّقْوَى سَرِیرَتَه»؛[2] درست گفتى! کار در دست خداست و او هر آنچه بخواهد و مصلحت بداند انجام مى‏دهد و هر روز تدبیر و فرمان تازه‏اى دارد، بنابراین اگر قضا و قدر آن گونه که ما دوست داریم و در اندیشه آن هستیم فرود آمد، خداى فرزانه را بر نعمت­هاى گرانش سپاس مى‏گذاریم و او یارى دهنده و یارى رسان بر اداى سپاس و حق‏شناسى است؛ امّا اگر قضا و قدر هماهنگ با خواستة ما نبود و مصلحت چیز دیگرى بود باز هم آن کسى که نیّت و هدفش حق و عدالت و درون و برون زندگى‏اش به پرواى خدا و ارزش­هاى انسانى آراسته است، از شاهراه حق و فضیلت به بیراهه نرفته است.

امام حسین بر منوال قضای الهی حرکت می­کند و اگر در این قیام، پیروزی

بدست آورد، خداوند را بر این فتح و ظفر ستایش می­کند و نسبت به استعانت الهی شکرگزاری می­کند و اگر در این انقلاب شکست بخورد باز از این شکست نگران نیست، زیرا کسی باید نگران باشد که نیّت او بدست آوردن جاه و مقام و ریاست باشد، ولی حسین بن علی با نیّتی پاک و ضمیری آراسته به تقوا است، چنین مردانی در برابر شکست ابرو خم نمی­کنند، بلکه مشتاق هدف الهی هستند که شهادت در راه خدا باشد.

به نظر می­آید که کلمة «فَلَمْ یَبْعُدْ» دشمن­شکن است؛ زیرا این کلمه به معنای تجاوز و ستم بوده و فاعل او خداست؛ یعنی اگر به هدف خود که از بین بردن طاغوت و احیای دین می­باشد نرسم، از خداوند شکایتی ندارم، چون نیّت من خالص بوده و فقط برای خداوند حرکت کردم و به وسیلة تقوا این راه را طرح ریزی نموده­ام و هیچگونه خواهش­های نفسانی، انگیزة قیام مرا تأمین نکرده است.

اتکای امام خمینی رحمه­الله به خداوند

در این قسمت از سخن سزاوار است که یادی از رهبر کبیر انقلاب، امام راحل کنیم که خطیب توانا جناب محمد تقی فلسفی می­فرمود: پس از آنکه شورش نیروهای مسلح علیه مردم در سال57 به اوج خود رسیده بود، آن روزها امام خمینی رحمه­الله در «نوفل لوشاتو» تبعید بودند. استاد شهید مرتضی مطهری به نمایندگی از طرف جامعة روحانیت تهران به پاریس عزیمت کرد و به محضر امام رحمه­الله رسید تا از ایشان اجازة جنگ مسلّحانه را بگیرد.

پس از مدتی که استاد برگشت، پیام امام را در جلسة روحانیت مطرح کردند که امام می­فرماید: به آقایان بگویید که من خدا دارم، من خدا دارم». براستی که با اتکای رهبر به خداوند، امروزه سُرور و شادی در انقلاب اسلامی بر چهره­های ملت ایران نمایان است. واقعاً اصل اتکا، موفقیت بسیاری می­آورد و باید به آن اهمیت داده شود.

2.قاطعیت

پیدایش ضعف در رهبری موجب لغزش در ادارة مردم می­شود. رهبر باید از قاطعیت قوی برخوردار باشد تا بتواند بر بسیاری از مشکلات و گرفتاری­ها فائق آید. شکست ناپذیری رهبری می­تواند بسیاری از محاسبات دشمن را نابود سازد و افکار آنان را لحظه به لحظه عوض کند. چه بسا شکست انقلاب­های دنیا بر اثر نداشتن رهبری قاطع و بت شکن است.

شواهدی بر قاطعیت امام حسین

امام حسین با تمام قاطعیت، هدف خود را دنبال می­کند که به چند نمونه از آن به صورت فهرست اشاره می­شود:

در برابر دلسوزی ابن عباس می­فرماید: «وَ اللَّهِ‏ لَا یَدَعُونِّی‏ حَتَّى‏ یَسْتَخْرِجُوا هَذِهِ الْعَلَقَةَ مِنْ جَوْفِی فَإِذَا فَعَلُوا سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَنْ یُذِلُّهُمْ حَتَّى یَکُونُوا أَذَلَّ فِرَقِ الْأُمَمِ»؛[3] به خدا سوگند بنی­امیه مرا رها نمی­کنند مگر اینکه خون مرا بریزند. خداوند کسی را بر آنان مسلط می­کند که آنها را به ذلّت و خواری بکشاند که از کهنه پارچه­ای که زنان در ایام قاعده­گی از آن استفاده می­کنند پست­تر و ذلیل­تر شوند.

در پاسخ محمد حنفیه می­گوید: «یَا أَخِی لَو لَم یَکُن فِی الدُّنیَا مَلجَأٌ وَ لاَمَأوَی لَمَا بَایَعتُ یَزِید بن مُعَاوِیَه»؛[4] ای برادر! اگر در تمام دنیای پهناور هیچ پناهگاه و مأوایی نباشد، باز هم با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد.

«هَیْهَاتَ‏ مِنَّا الذِّلَّة»؛[5] دور باد! ما زیر بار ذلت نمی­رویم.

حضرت در پاسخ حرّ این جمله را فرمودند: «سَأَمْضِی‏ وَ مَا بِالْمَوْتِ‏ عَارٌ

عَلَى الْفَتَى‏»؛ من به سوی مرگ می­روم؛ چون مرگ بر جوانمرد ننگ نیست.

«وَالله لاَ أعطِی الدَّنیّة مِن نَفسِی»؛[6] به خدا سوگند! هرگز زیر بار پیمان خفّت­بار و ذلّت­آفرین نخواهم رفت.

3.صراحت بیان

رهبری باید آنچه را که از اوضاع مردم تشخیص می­دهد بدون اینکه واهمه­ای داشته باشد، ابراز نماید و یا سخنی بگوید که لطمه­ای به کسی نخورد، بلکه با تمام صراحت بیان، مشکلات سیاسی و غیر سیاسی را بیان کند تا به دنبال حل آن حرکت شود.

ظاهرسازی، فریبکاری و پرده­پوشی از حقایق، دور از شأن رهبری است. این امتیاز والا در امام حسین بسیار دیده می­شود که بارها آیندة خود و اصحابش را بازگو کردند تا یارانش به فکر رسیدن به غنائم نباشند و بدانند که پایان جنگ، شهادت است.

قافلة امام پس از منزل «شقوق»، وارد منزل «زباله» گردید. در این منزل در طی نامه­ای، گزارش شهادت مسلم و هانی به عرض امام می­رسد و حضرت در میان یارانش متن نامه را قرائت می­نماید:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‏ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانَا خَبَرٌ فَظِیعٌ قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِیلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَةَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَقْطُرَ وَ قَدْ خَذَلَتْنَا شِیعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْکُمُ الِانْصِرَافَ فَلْیَنْصَرِفْ مِنْ غَیْرِ حَرَجٍ لَیْسَ عَلَیْکُمْ ذِمَام‏»؛[7] بنام خدا، اما بعد، گزارش بسیار غم انگیزی به دستم رسیده که شهادت مسلم و هانی و عبدالله بن یقطر است. شیعیان ما دست از یاری ما برداشته­اند و اینک هر یک از شما که بخواهد برود آزاد است و از سوی ما حقی بر او نیست.

قرآن کریم نیز در این رابطه می­فرماید: «یُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم‏»؛[8] با تمام قوا در راه خدا مجاهده می­کنند و از هیچ سرزنشی بیم ندارند.

مصداق بارز و اکمل این آیه، امام حسین است. آن حضرت با تمام مشکلاتی که در جلوی خویش می­دید، از طرفی یاران اندکی را می­نگریست و از طرف دیگر به جمعیت انبوه دشمن نگاه می­کرد و از جانب دیگر تجهیزات نظامی را مشاهده می­نماید که لشکر عمرسعد داشت و قابل مقایسه با لشکر امام نبود؛ ولی با این حال کلیة این رنج­ها نتوانست این مرد الهی را از پای درآورد. آخرین سخن ایشان همان است که در خداحافظی از کنار قبر جدّش رسول اکرم ابراز داشتند.

4.اراده استوار

امام حسین وقتی که در منزلگاه «شقوق» با مردمی از کوفه روبرو می­شود و از اوضاع و افکار مردم کوفه مطّلع می­گردد، اتکای خود به خداوند تبارک و تعالی را بیان می­کند و می­فرماید:

«إِنَ‏ الْأَمْرَ لِلَّهِ‏ یَفْعَلُ‏ ما یَشاءُ وَ رَبُّنَا تَبَارَکَ‏ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْن‏»؛ سپس اشعاری را قرائت می­کند که حاکی از ارادة آهنین اوست و ضمناً هشداری است برای دشمن که قسمتی از اشعار امام چنین است:

وَ إِنْ تَکُنِ الْأَبْدَانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ
عَلَیْکُمْ سَلَامُ اللَّهِ یَا آلَ أَحْمَدَ

 

فَقَتْلُ امْرِئٍ بِالسَّیْفِ فِی اللَّهِ أَفْضَلُ
فَإِنِّی أَرَانِی عَنْکُمْ سَوْفَ أَرْحَل[9]

اگر این بدن­ها برای مرگ آفریده شده، پس کشته شدن در راه خدا بهتر است. درود بر شما ای خاندان پیامبر! به زودی از میان شما کوچ می­کنم.

این ارادة آهنین روزبروز تشدید می­شود تا زمانی که گروهی از یاران را از دست می­دهد و اندکی از انصار را در حمایت از خود می­بیند. شاید در این فرصت دشمن گمان کند که حسین از هدف خود برگشته و شاید تصمیم او عوض شده باشد، ناگاه صدای کوبندة امام از حلقوم رنجدیده و با طراوت خاصی برخاسته می­شود:

«أَمَا وَ اللَّهِ لَا أُجِیبُهُمْ إِلَى شَیْ‏ءٍ مِمَّا یُرِیدُونَ‏ حَتَّى‏ أَلْقَى‏ اللَّهَ‏ وَ أَنَا مُخَضَّبٌ بِدَمِی‏»؛[10] آگاه باشید! به خدا سوگند! من به هیچ یک از خواسته­های شما ستمگران جواب مثبت نخواهم داد، تا با خون خویش خضاب شوم.

5.حمایت از محرومان

اسلام با رهبرِ جامعه­ای که به خود و اهل خویش می­اندیشد، شدیداً سر ستیز دارد، زیرا رهبری جامعه در ابتدا باید محرومان کشور خود را زیر نظر بگیرد و همة مردم را بطور مساوی اهمیت دهد، نه اینکه یکی را سیر کند و دیگری را گرسنه نگه دارد.

الگوی رهبریِ جامعه، وجود مقدّس حسین بن علی است. در خارج از مکه و در محلی بنام «تنعیم» به قافله­ای برخورد نمودند که در میان آنها شتردارانی از سوی استاندار یمن «بحیر بن یسار» با محموله­های گران­قیمت از حله­های یمنیِ قیمتی به سوی شام و برای «یزید بن معاویه» حمل می­کردند. امام تمام محموله­ها را از اینها گرفته و همه را به نفع قافلة خویش تصرّف کردند و خطاب به آنان فرمودند:

«مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْطَلِقَ مِنْکُمْ مَعَنَا إِلَى‏ الْعِرَاقِ‏ وَفَیْنَاهُ کِرَاهُ وَ أَحْسَنَّا صُحْبَتَهُ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُفَارِقَنَا مِنْ مَکَانِنَا هَذَا أَعْطَیْنَاهُ مِنَ الْکِرَاءِ بِقَدْرِ مَا قَطَعَ مِنَ الطَّرِیق»؛[11] هر کدام از شما که دوست داشته باشد، مى‏تواند به همراه ما به سوى عراق بیاید و ما کرایة کاروان و شترانش را تا آنجا به او خواهیم پرداخت و در این سفر از برخورد خوب و همراهى نیک ما نیز بهره‏ور خواهد شد؛ امّا هر کس هم دوست داشته باشد که از همین جا از ما جدا شود و به وطن خویش بازگردد، کرایة او را از مبدأ حرکت تا اینجا محاسبه و خواهیم پرداخت.

تصرف اموال آنان از طرف امام به نفع محرومان خواهد بود؛ زیرا در طول راهِ بسیار دراز، به محرومان و ضعفا برخورد می­کنند و این اموال را در اختیارشان قرار می­دهند. چه بسا طاغوت زمان، این همه محموله­ها را به نفع خود و درباریانِ از خدا بی­خبر تصرف می­کرد. این عمل انقلابیِ امام روح بلند رهبری را نشان می­دهد که کیاست او آنقدر اهمیت دارد که در برابر مالیات اسلامی باید به فکر محرومان نیز باشد.


 

 



[1]. مقتل خورازمی، ج1، ص221.

[2]. تاریخ طبرى، ج4، ص378؛ ارشاد مفید، ص228، با اندک تفاوت؛ مقتل خوارزمى، ج1، ص233؛ کامل ابن اثیر، ج3، ص276.

[3]. کامل ابن اثیر، ج3، ص276؛ مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی، ج1، ص228؛ تاریخ الطبریّ، ج5، ص397.

[4]. مقتل عوالم، ص54؛ خوارزمی، ج1، ص188، ارشاد مفید، ص202.

[5]. اللهوف على قتلى الطفوف (ترجمه فهرى)، ص97.

[6]. مثیر الأحزان، ص51.

[7]. ارشاد مفید، ص223، تاریخ طبری، ج7، ص294.

[8] . سوره مائده، آیه54.

[9]. ابن عساکر، ص164؛ مناقب، ج4، ص72.

[10]. مقتل مقرم؛ اللهوف على قتلى الطفوف (ترجمه فهرى)، ص101.

[11]. کامل ابن اثیر، ج3، ص276؛ لهوف، ص60؛ تاریخ طبری، ج7، ص277.

  • محمدعلی میری

نظرات  (۱)

  • حصار آسمان
  • متشکرم از مطالب خوبتون
    پاسخ:
    ممنونم.
    سپاس از حضورتون...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">