عاشورا و پیروزی قیام امام حسین(ع)
درس هایی از عاشورا
هفدهم: عاشورا و پیروزی قیام امام حسین(ع)
سالیان متمادی از رشادتها و شهامتها و جانبازیهای حسین بن علی و یارانش میگذرد که اَبرقدرت آنروز درصدد نابودی شخصیت ممتاز جهان بود، به گونهای که یادی از او نشود و اگر تذکاری از او میشود، به عنوان فتنهگر و خارجی در میان جامعه یاد شود. اما قضیه برعکس میشود، از امام حسین در دنیای تاریخ به نیکی یاد میکنند و یزید بن معاویه را ملعون میدانند و افکار دنیا شدیداً او را مورد مذمت قرار میدهد. آیا نزد خویش نمیپرسیم که چه عاملی باعث شد که مظلوم، فاتح شناخته شود و ظالم، شکست خورده قلمداد گردد؟ به نظر میرسد اگر کسی بخواهد بررسی کند میتواند به هدف عالیة خلقت انسان برسد که اگر انسان در مسیر خداوند گام بردارد چگونه و تا چه حدّی موفق است؟
درس هایی از عاشورا
هفدهم: عاشورا و پیروزی قیام امام حسین(ع)
سالیان متمادی از رشادتها و شهامتها و جانبازیهای حسین بن علی و یارانش میگذرد که اَبرقدرت آنروز درصدد نابودی شخصیت ممتاز جهان بود، به گونهای که یادی از او نشود و اگر تذکاری از او میشود، به عنوان فتنهگر و خارجی در میان جامعه یاد شود. اما قضیه برعکس میشود، از امام حسین در دنیای تاریخ به نیکی یاد میکنند و یزید بن معاویه را ملعون میدانند و افکار دنیا شدیداً او را مورد مذمت قرار میدهد. آیا نزد خویش نمیپرسیم که چه عاملی باعث شد که مظلوم، فاتح شناخته شود و ظالم، شکست خورده قلمداد گردد؟ به نظر میرسد اگر کسی بخواهد بررسی کند میتواند به هدف عالیة خلقت انسان برسد که اگر انسان در مسیر خداوند گام بردارد چگونه و تا چه حدّی موفق است؟
بر این منوال ما بر آن شدیم که از پیروزی امام حسین سخن به میان آوریم و در این زمینه به تحقیقات خود ادامه دهیم تا نتایج بسیار خوبی به دست آید، از اینرو آنرا با مقدمهای طرحریزی کرده و در پایان به وعدة آن امام هُمام به خواهرش حضرت زینب کبری میپردازیم.
سختیها و مشکلاتی که برای انسان پیش میآید بر دو گونه است:
یک نوع مشکلاتی است که از اراده و اختیار انسان بیرون است و ارادة بشر هیچگونه نقشی در آن ندارد؛ مثل اینکه سوار کشتیایی میشود که در وسط دریا دچار طوفان شدید میگردد و سرانجام با خطر غرق شدن مواجه میشود، به گونهای که اضطراب شدید در میان سرنشینان کشتی حاکم میگردد. این نوع از مضیقه و تنگنا قابل پیشبینی نبوده و اراده و اختیار انسان دخالتی در آن نداشته است.
نوع دوم، گرفتاریهایی است که اراده و اختیار انسان در آن دخالت دارد و بدون ارادة فردی و اجتماعی مشکلی پدید نمیآید، بلکه پدیدة سختی در قالب خواست بشر به وقوع میپیوندد، چه گرفتاریهای اخلاقی و چه سختیهای اجتماعی؛ مثل اینکه اختلاف شدید میان زن و شوهر به وجود میآید و زندگی را تلخ میکند یا اینکه قتل صورت میگیرد و دو خانواده در بدبختی میافتند و یا اینکه جنگی بر پا میشود و گروهی کشته میشوند که تمام این تلخیها و شقاوتها، ناخواسته نیست، بلکه براساس درخواستهایی است که قرآن از آن به «پیروزی بر هوای نفس» تعبیر میکند و احیاناً آنرا مورد مذمت قرار میدهد.
استاد شهید مرتضی مطهری میفرماید: «اغلب گرفتاریهایی که برای ما پیش میآید از خارج نیامده، خود برای خودمان درست کردهایم».
اگر ارادة خود را در حرام نمیگذاشتیم، مسلماً در جای دیگر مصروف میداشتیم و اگر جنایتکار تجاوزی را مرتکب میشود و موجب زندانی شدن خود میگردد، ارادة او دخیل میباشد، وگرنه ارادة او در تعالی و ارزشها ذخیره میشد.
عبور از سختیها با اراده و تقوای الهی
ماجرای کربلا و شهادت امام حسین برخواسته از ارادة طرفین بوده است. یزید بن معاویه با تمام جدّیت درصدد حفظ و حراست از قدرت و سلطنت و شوکت خود بود که به ناچار باید با مردی مبارز به جنگ برخیزد و این مانع بزرگ را از سر راه خود بردارد؛ اما حسین بن علی مردیست الهی که اندیشة او را نجات اسلام و مسلمین پُر کرده و هیچ چیزی او را راضی نمیکند به جز نصرت و فتح اسلام. او نمیتواند بیعدالتیهای حکومت وقت را ببیند و صبر کند، از اینرو خود را به این ابتلائات میاندازد و در چهار چوبة حمایت از اسلام، حادثة عاشورا را پدید میآورد. او با ارادة خود شهامت و اسارت فرزندان را به وجود میآورد، نه اینکه خواست او هیچ گونه دخالتی نداشته است.
مهمترین عاملی که میتواند ارادة سختیها و گرفتاریها را به ثمر برساند، ارادة خدایی و تقوای مرید میباشد. اگر او برای رضای خدا و بر اساس معرفت و شناختی که نسبت به حکیم آفرینش دارد حرکت کند و خط مشی خود را ترسیم نماید، موفق است و از پیروزی سرشاری برخوردار است. غالباً انسانهایی در مقابل مشکلات زانو میزنند که از تقوا دور بوده و رنگ و بوی خدایی ندارند.
انسانِ تاریک، کسی است که گناه و معاصی، همچون غباری بر صفحة نورانیت عقل و دل او نشسته و مانع راهیابی او به کمال است. اگر در دنیای تاریک قدم بگذاریم، به این نتیجه خواهیم رسید که چه کسانی در مهلکة دنیا قرار میگیرند و راههای تمییز دادن خطوط هوا و هوس را به سوی خود میبندند و کسانی که روزنة تقوا را به روی خویش بستند و با نور تقوا حرکت نکردند، در نتیجه تصمیمات نابود کنندهای میگیرند و از مواهب الهی برخوردار نخواهند شد.
تقوا، راهی برای گریز از فتنهها
حضرت علی میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَ نُوراً مِنَ الظُّلَمِ»؛[1] بدانید هر کس تقوا پیشه کند، خداوند برای او راه خارج شدن از فتنهها را میگشاید و نوری بجای تاریکی قرار میدهد.
فتنهها همان گرفتاریها و سختیهایی است که همواره بشر را در دام خود میاندازد و هیچگاه از او رهایی نمییابد. داستان حضرت یوسف عالیترین شاهد برای این بحث میباشد؛ زیرا تقوای یوسف موجب شد که آن حضرت به آیندة درخشانی نائل گردد و در ناز و نعمت قرار گیرد. بعد از آنکه یوسف عزیز مصر شد و بردارانش در اثر قحطی برای تهیة غذا از کنعان به مصر آمده بودند، هیچ شناختی نسبت به عزیز مصر نداشتند، از اینکه او برادر آنهاست، همان برادری که او را در چاه انداختند و الان به پادشاهی رسیده است؛ ولی یوسف آنها را میشناسد و بردار خود بنیامین را نزد خود نگه میدارد. وقتی برداران عاجزانه از یوسف تقاضای گندم نمودند، قرآن کریم این صحنة بسیار عالی را این گونه بیان میکند:
برادران گفتند: «یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقین»؛[2] اى عزیز! ما و کسانمان بینوا شدهایم و کالایى ناچیز آوردهایم، پیمانه را تمام ده و به ما ببخشاى، که خدا بخششگران را پاداش مىدهد.
یوسف خواست خودش را معرفی کند، فرمود: «هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُون»؛[3] آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آن گاه که جاهل بودید؟! وقتی این جمله را یوسف بیان داشت، آنان در فکر خود فرو رفتند و نسبت به عزیز مصر مشکوک شدند که چرا او داستان ما را مطلّع است، شاید او یوسف باشد!؟ لذا از او پرسیدند:
«أَ ءِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هَذَا أَخِى قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَ یَصْبرِْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِین»؛ آیا تو همان یوسفى؟! گفت: (آرى،) من یوسفم و این برادر من است! خداوند بر ما منّت گذارد. هر کس تقوا پیشه کند و شکیبایى و استقامت نماید، (سرانجام پیروز مىشود) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمىکند!
این سخن گوهربار برای انسانهایی که میخواهند به دنبال سربلندی باشند، بسیار اهمیت دارد؛ زیرا یوسف وقتی به پادشاهی رسید خدا را فراموش نمیکند و همچون قبل از عزیز مصر شدن، خدا را یاد میکند و همة عزتش را مرهون خداوند میداند. انسانهای الهی اینگونه میاندیشند، از اینرو همیشه از آنان به نیکی یاد میشود.
قرآن کریم پس از نقل این قسمت از داستان، به عنوان یک اصل کلی میفرماید: «إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَ یَصْبرِْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِین»؛ هر کس که تقوای خداوند را پیشه کند و در برابر سختیها صابر باشد، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکند.
تقوای یوسف او را عزّت داد، زیرا وقتی ملکة مصر پیشنهاد مخالفت با خدا را میدهد و در ازای آن آزادی از زندان را به او پیشنهاد میدهد، یوسف میفرماید: «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْهِ»؛ پروردگارا! زندان براى من از گناهى که مرا بدان مىخوانند خوشتر است و اگر نیرنگشان را از من دور نکنى، متمایل به ایشان مىشوم و از جهالتپیشهگان مىگردم. دل کندن از شهوات و هوسهای شیطانی برابر است با کسب عزت و سربلندی.
بنابراین رمز پیروزی در برابر مشکلات، خدایی بودنِ انسان است. برای مردان خدا و متّقی، شکست مفهومی ندارد، زیرا در همه حال با سلاح تقوا خود را حفظ میکند و با ایمان قوی با مشکلاتِ خواستة بشری مبارزه میکند و از ستیز با آن خسته نمیشود، هر چند او را در تنگنا قرار داده و بخواهند هدف را از او بستانند؛ زیرا ضمیر خدایی داشتن، در حقیقت بیمه شدن در راه خداست.
کلام امام حسین در پیریزی انقلاب مکتبی
کسی که خدا او را تضمین میکند، به هیچ وجه از ضمانت خدا جدا نمیشود و پیوسته از آن حمایت میکند، لذا نمونة دیگر را سخنان امام حسین قرار میدهیم تا ببینیم که با وجود وعدههای زیادی که از سوی دشمن داده میشود و وعدة امام حسین به فتح و ظفر از سوی دیگر، مسیر خود را مشخص شده طی کنیم و از سختیها نهراسیم.
امام حسین برای بار دوم که با اهل بیت خود وداع کرد، سخنانی را اینچنین فرمودند:
«ثُمَّ وَدَعَ ثَانِیاً أهل بَیتِهِ قَالَ: إِستَعِدُّوا لِلبَلاَء وَ انَّ اللهَ حَافَظَکُم وَ حَامِیکُم وَ سَیجِیکُم مِن شَرِّ الأَعدَاءِ وَ یَجعَل عَاقِبةُ أمرِکُم إِلَی خَیرٍ وَ یُعَذِّبُ أَعَادِیکُم بِأَنوَاعِ البَلاَءِ وَ یَعوضکُم الله عَن هَذِهِ البَلِیَّةِ بِأَنوَاعِ النِّعَمِ وَ الکرَامَةِ فَلاَ تشموا وَ لاَتَقُولُوا بِأَلسِنَتِکُم مَا یَنقُصُ قدرِکُم».[4]
مهیّا و آمادة تحمل سختیها باشید و بدانید که خداوند شما را حفظ و حمایت میکند و به زودی شما را نجات میدهد و سرانجام کار شما را نیک خواهد کرد. دشمنان خدا شما را به اقسام عذابها گرفتار خواهد کرد و خداوند در عوض این شدائد و بلایا انواعی از نعمتها و کرامتها را به شما خواهد داد، مبادا شکایت کنید و جملهای بر زبان آورید که از شأن و مقام شما بکاهد!
پایههای سهگانة انقلاب مکتبی در بیان امام
امام حسین پایههای سهگانة انقلاب مکتبی را در قلب خاندان گرامیش میکارد و با سخنان گهربارش به آنان و پیروانی که در آینده برمیخیزند اطمینان میدهد:
اگر کسی برای خداوند و در جهت احیای دین، خود را به سختی اندازد و آمادة تحمل مشکلات شود، حافظ و حامی او خداست؛ چون خداوند وعده داده است که: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُم»؛ اگر دین خدا را یارى کنید خداوند شما را یارى میکند.
کلام زیبای سیدالشهدا نیز از قرآن سرچشمه میگیرد و بر اساس سخنان الهی اهداف خود را تشکیل میدهد، لذا هر کس که بخواهد در این زمینه به آیات مراجعه کند، میتواند بسیار بهرهمند گردد.
آدمی هنگامی که مواجه با مشکلات میشود، همیشه عاقبت آن را مینگرد و با خود میگوید که وقت رهایی از این مشکلات چه زمانی است؟ با انواع برخوردها در فکر نجات خود میباشد.
مسلماً اهل بیت درصدد خلاصی از دست بنیامیه بودهاند، از اینرو امام حسین فرمودند که به زودی خداوند شما را نجات میدهد و آیندة کار شما به نفع شماست، مبادا ظالم از این صحنه سودی ببرد! این سخنِ حضرت چنان قلب زینب را آرامش داد و آیندة مبارزة او را با یزید بن معاویه ترسیم کرد که وقتی امام حسین خواست از خیمه بیرون رود عرض کرد:
«مَهلاً یَا أَخِی، تَوَقَّفَ حَتَّی أَتَزَوَّدُ مِنکَ وَ من نَظَرِی إِلَیکَ»؛[5] آرام باش برادر! بایست تا برای مسافرتی که در پیش دارم، با نگاه به تو توشه بردارم.
براستی برداشتِ توشة زینب از برادر چه بوده است؟ آیا غیر از آن بوده که میخواست کلمات حکیمانة او را بیشتر بشنود تا به عنوان ذخیرة الهی در مسافرت پُررنج و تعب، قرین و همسایة خود کند و از آن در مواقع حساس استفاده کند.
اهل بیت و خاندانِ یک مرد الهی و شخصیت ممتاز جهان بشریت، عاقلانه میاندیشند و متفکرانه سخن میگویند؛ چون امام حسین یک اندیشه است و اندیشه میسازد، از اینرو میفرماید: چیزی بر زبان جاری نکنید که موجب کاستن ارزش واقعی شما گردد. شما خواهر و فرزند شهیدی هستید که او را سیّد شهدای اولین و آخرین میخوانند، نه اینکه با بیتابی و یا أحیاناً در ضمن تحمل مصیبت، زمزمهای که باعث کاهش شخصیت گردد بر زبان جاری کنید!
حضرت زینب و فرزندان امام علی هر یک به نوبة خود، رسالت خود را در سفر اسارت بیان داشتند و با پیشبینیهای دقیق امام مواجه شدند و همگی کلمات شمردة پدر را به عرصة نمایش گذاشتند که متأسفانه وقت سخن گفتن نیست، بلکه کتاب مستقلی میخواهد و ما را یارای تحلیل سخنان آن بزرگواران نیست.
- ۹۶/۰۸/۰۷