معرفت نویس

ارائه مطالب مذهبی و علمی(مهدویت، کلام، فلسفه و...)

معرفت نویس

ارائه مطالب مذهبی و علمی(مهدویت، کلام، فلسفه و...)

عاشور ا و اهمیت نماز

محمدعلی میری | يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۳۶ ق.ظ

درس هایی از عاشورا

بیست و چهارم: عاشورا و اهمیت نماز

یکی از ارکان اساسی دین اسلام نماز است. هر فرد مؤمنی باید در همه ی شرائط از انجام این فریضه ی الهی فروگذار نکند. امام حسین (ع) با وجود شرائط سختی که در روز عاشورا داشتند نماز خود را با ترک جنگ و کارزار به جا آوردند. این نیست چیزی جز اهمیت فراوانی که نماز دارد.

پیروان سیدالشهدا این بخش از گفتار آن حضرت را باید بیش از سایر بخش­ها به دیدة بصیرت و دقت بنگرند و از چندین جهت می­توانند در عمق آن غوّاصی نمایند.

درس هایی از عاشورا

بیست و چهارم: عاشورا و اهمیت نماز

یکی از ارکان اساسی دین اسلام نماز است. هر فرد مؤمنی باید در همه ی شرائط از انجام این فریضه ی الهی فروگذار نکند. امام حسین (ع) با وجود شرائط سختی که در روز عاشورا داشتند نماز خود را با ترک جنگ و کارزار به جا آوردند. این نیست چیزی جز اهمیت فراوانی که نماز دارد.

پیروان سیدالشهدا این بخش از گفتار آن حضرت را باید بیش از سایر بخش­ها به دیدة بصیرت و دقت بنگرند و از چندین جهت می­توانند در عمق آن غوّاصی نمایند.

بررسی نماز امام در روز عاشورا از جهات مختلف

جهت اول: زمان صدور

این سخن حضرت در زمانی حسّاس و پُرمخاطره، از آن مقام منیع رهبری سر زده است. هنگامی که دشمن، تشنة خون اوست، ولی ایشان در مسیر ارتباط با معبودش می­اندیشد.

جهت دوم: مکان صدور

کلام حضرت در سرزمینی نااَمن و پُر از اضطراب و فریادهای کودکان و زنان که از هر سو فکر انسان را منحرف می­کند صادر شده است، ولی امام در اندیشة سلوکانة خویش گامی به عقب برنمی­دارد، بلکه صحنة تاریخ را از زوایای تاریکش به نور مبدل می­کند تا هیچ ابهامی در این داستان باقی نماند.

جهت سوم: از نظر موقعیت سیاسی

امام حسین نیز سخت در فشار و ارعاب قرار می­گیرد، زیرا درخواست مهلت برای نماز ممکن است حیله­ای باشد تا نیروهای تازه نفس به او برسد، یا اینکه بعضی از دُوَل در فکر چاره­اندیشی باشند و تا صبح، حسین بن علی را که در محاصرة دشمن است آزاد سازند و یا اینکه فرمان امیر «عبید الله بن زیاد» نباید به تأخیر افتد، بلکه با تمام قوت و در اولین لحظه باید اجرا گردد. همة این موفقیت­ها، فکر امام را عوض نمی­کند، بلکه تقاضای مهلت برای نماز را می­ کند.

جهت چهارم: از نظر موقعیت نظامی

از این جهت اهل حرم را در محاصره می­اندازد؛ یکی فکر می­کند که آیا جنگیدن با لشکری اندک در برابر سپاهی بزرگ میسّر است؟! دیگری می­اندیشد که آیا لشکر امام کمتر خواهد شد؟! آن یکی می­گوید که نکند در روز عاشورا یاران امام او را ترک کنند! آیا امام آنانرا آزموده و به یاریشان مطمئن است؟ در این زمانِ بحرانی، اجازه گرفتن برای عبادت چه مفهومی دارد؟

از همة روشن­فکران عالَم تقاضا می­شود که تمام این مسائل را بنگرند، آنگاه به کلام امام دقت نمایند تا اهمیت نماز برای ما تبیین گردد، در غیر این صورت ساده­انگاری و عدم بصیرت به کلام حضرت، نشانة بی­توجّهی به این مقام و عدم انصاف در این زمینه بوده و بهره­مندی کامل از کلام امامت به عمل نمی­آید.

درخواست مهلت برای نماز و مناجات

عصر روز تاسوعا شمر بن ذی الجوشن لعنه­الله­علیه با نامه­ای از جانب عبیدالله بن زیاد برای عمرسعد، وارد سرزمین کربلا شد. محتوای نامه، فرمان کشتن اباعبدالله بود و فرصتی را برای اجرای این دستور به فرماندهی لشکر نداد.

فرمان عمرسعد صادر شد: «یَا خَیْلَ‏ اللَّهِ‏ ارْکَبِی‏ وَ بِالْجَنَّةِ أَبْشِرِی‏»؛ ای سوارگان خدا! سوار شوید و به بهشت بشارت می­دهم. طبق دستور او، سپاهیان بعد از عصر تاسوعا به سمت خیام امام حسین آمدند، در حالیکه آن حضرت به شمشیرش تکیه داده و خوابی چشمانش را فرا گرفته بود.

صدای همهمة لشکر، حضرت زینب را به سمت برادر کشید، در حالی که عزیز فاطمه را در حال استراحت دید عرضه داشت: دشمن به خیمه­ها نزدیک شدند! امام سر برداشت و فرمود:

«إِنِّی رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ السَّاعَةَ فِی الْمَنَامِ وَ هُوَ یَقُولُ لِی إِنَّکَ تَرُوحُ

إِلَیْنَا»؛ اکنون رسول خدا را در خواب دیدم که به من می­فرمود: بزودی نزد ما می­آیی.

به روایت «سید بن طاوس» امام فرمود: اکنون جدّم رسول خدا و پدرم علی و مادرم فاطمه و بردارم حسن را در خواب دیدم، همگی فرمودند: بزودی نزد ما می­آیی و در بعضی از روایات دارد که فردا به نزد ما می­آیی.

حضرت زینب بر صورتش لطمه زد و فریاد کشید! امام حسین فرمود: «مَهْلًا لَا تُشْمِتِی الْقَوْمَ بِنَا»؛ آرام باش خواهرم، از جانب ما به این گروه، نفرین و دشنامی داده نشود؛ یعنی شروع کنندة بدی­ها نباشیم.

سپس به بردارش عباس فرمود: نزد لشکریان عمرسعد روید و به آنان بگویید که چه می­خواهید و چه تقاضای تازه­ای دارید؟

حضرت عباس با بیست سواره که در میان آنان «زهیر بن قین» و «حبیب بن مظاهر» نیز بودند، به سوی دشمن رفتند و به آنان گفتند: «مَا لَکُمْ وَ مَا بَدَا لَکُمْ»؛ چه خبری برای شما آشکار شد و چه نیّتی دارید؟

آنان گفتند: «قَدْ جَاءَ أَمْرُ الْأَمِیرِ أَنْ نَعْرِضَ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْزِلُوا عَلَى حُکْمِهِ أَوْ نُنَاجِزَکُمْ»؛ دستور جنگ از جانب امیر صادر شد!

حضرت عباس فرمود: شتاب نکنید تا از امام خودم بپرسم، آنگاه به شما اعلان می­کنم. سپس به نزد امام حسین آمد و نیّت آنان را عرض کرد.

امام فرمود: «ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَى غَدٍ وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنَا نُصَلِّی لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ»؛[1] بسوی آنان برگرد و اگر توانستی تا فردا مهلت بگیر و جنگ را امروز در این وقت شامگاه بردار تا اینکه امشب را نماز گذاریم و خدا را عبادت کنیم و طلب مغفرت نماییم، زیرا خدا می­داند که من به نماز و قرائت و دعا و استغفار بسیار علاقمند هستم.

پس از مشاجرات لفظی میان سپاهیان أرشد عمر بن سعد، سرانجام تسلیم پیشنهاد امام شدند و حضرت در آن شب به اتفاق یاران اندک خود در صحرای عشق، عاشقانه با معشوق خود مناجات و دعا کردند، در حالیکه دشمن در فکر جاه و مقام و تقسیم پُست­های دنیوی بوده­اند که با کشته شدن حسین چقدر جایزه می­گیریم و چه مقامات عالی عایدمان می­شود! زهی خیال باطل!

شاهد ما این کلام امام است که فرمود: «فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَه‏»؛ خدا می­داند که من نماز را دوست می­دارم. آیا این سخن شریف در حدّ ادّعا است یا شواهد و قرائنی بر صدق ادّعای حضرت گواه می­باشد؟ یقیناً روایات بسیاری در حق عبادت آن امام هُمام داریم که حاکی از سلوک این امام شهید و جواب مثبت خداوند است؛ یعنی در همان لحظه­ای که آن حضرت فانی در خدا می­شود، ندای اشتیاق ملاقات خداوند به او می­رسد و مصداق بارز «إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏»[2] می­شود.

شواهدی بر صدق علاقة امام به نماز

شاهد اول: مناجات امام در کنار قبر «خدیجة کبری»

«أنس بن مالک» می­گوید: با حسین بن علی مسافرت کردم، ایشان نزد قبر حضرت خدیجه آمد، آنگاه گریه کرد و فرمود: ای انس! برو و نزدم نباش. انس گفت: بر امام ترسیدم! هنگامی که نمازش طول کشید، این مناجات را با

خدایش داشت:

یَا رَبِ‏ یَا رَبِ‏ أَنْتَ‏ مَوْلَاهُ

 

فَارْحَمْ عَبِیداً إِلَیْکَ مَلْجَاه

ای خدای من! ای خدای من! تو مولای حسینی، پس بنده را رحم کن که بسوی تو پناه آورده.

یَا ذَا الْمَعَالِی عَلَیْکَ مُعْتَمَدِی

 

طُوبَى لِمَنْ کُنْتَ أَنْتَ مَوْلَاه

ای بلند! ای که تکیه­گاهم بر توست، خوشا بحال آن کس که تو مولایش هستی.

طُوبَى لِمَنْ کَانَ خَائِفاً أَرِقاً

 

یَشْکُو إِلَى ذِی الْجَلَالِ بَلْوَاهُ

خوشا بحال آن کسی که در حالت خدمت، شب را بیدار می­ماند، آنگاه بدرگاه خداوند از گفتارش شکوه می­کند.

وَ مَا بِهِ عِلَّةٌ وَ لَا سَقَمٌ

 

أَکْثَرَ مِنْ حُبِّهِ لِمَوْلَاهُ

هیچ علت و مرضی نیست، پیرامون دوستی زیاد برای خدایش.

إِذَا اشْتَکَى بَثَّهُ وَ غُصَّتَهُ

 

أَجَابَهُ اللَّهُ ثُمَّ لَبَّاهُ

هنگامی که غصه خود را شکوه نمایند، خداوند او را اجابت کند، سپس لبیک بگوید.

إِذَا ابْتُلِیَ بِالظَّلَامِ مُبْتَهِلًا

 

أَکْرَمَهُ اللَّهُ ثُمَّ أَدْنَاهُ

هنگام تاریکی شب تضرع نماید، خداوند او را مورد تکریم خود قرار می­دهد.

آنگاه او را بخود نزدیک می­کند سپس ندایی آمد:

لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ أَنْتَ فِی کَنَفِی‏

 

وَ کُلَّ مَا قُلْتَ قَدْ عَلِمْنَاهُ

اجابت می­کنم ای بنده­ام! تو در حمایت منی، هر آنچه را گفتی آنرا می­دانم.

صَوْتَکَ تَشْتَاقُهُ مَلَائِکَتِی

 

فَحَسْبُکَ الصَّوْتُ قَدْ سَمِعْنَاهُ

آوای تو را ملائکة من مشتاقند، آوای تو کافیست، آنرا شنیدم.

دُعَاکَ عِنْدِی یَجُولُ فِی حُجُبٍ‏

 

فَحَسْبُکَ السِّتْرُ قَدْ سَفَرْنَاهُ

دعای تو نزدم پرده­ها را می­گشاید، کافیست تو را که آن پرده را برداشتم.

لَوْ هَبَّتِ الرِّیحُ فِی جَوَانِبِهِ

 

خَرَّ صَرِیعاً لِمَا تَغَشَّاهُ

اگر بادی در اطراف حسین بوزد، روی خاک مدهوش می­افتد؛ یعنی از سبکی

در عبادت خضوع می­کند و در خداوند فانی می­شود که با باد خفیفی بر زمین می­افتد.

سَلْنِی بِلَا رَغْبَةٍ وَ لَا رَهَبٍ

 

وَ لَا حِسَابٍ إِنِّی أَنَا اللَّه‏

از من طلب کن، بدون اینکه دست­هایت را بسوی آسمان بلند کنی و چهره­ات را بسوی آسمان گیری و نه خوف و محاسبه، به درستی که من خدای یگانه­ام.[3]

بندة خدا زمانی از کرنش خود لذّت می­برد که معبودش جواب او را بدهد. وقتی مناجات امام حسین به اوج خود رسید، صدای غیبی که گویا صدای جبرائیل است، بر فراز شهر مدینه طنین انداز شد که حسین جان! خداوند خریدار مناجات تو می­باشد و این عرض ادب تو را پذیرفته است.

شاهد دوم: مناجات سر امام حسین

یکی دیگر از شواهدی که می­تواند گواه بر گفتار حسین بن علی راجع به نماز باشد، اعجازی است که از سر بریده، بارها شنیده شد و کسی باورش نمی­شد که سر بریده روی نیزه و درون طشت طلا قرآن بخواند و آوای ملکوتی کلام خداوندی را بر دل­های تاریک مردم کوفه و شام بنوازد!

طبق نقل اکثر تاریخ نویسان و رُوات، سر بریدة امام حسین قرآن می­خواند، با اینکه رگ­های حیاتی از هم بریده شده بود؛ ولی او دوست خداست و خدا نیز او را دوست خود آفریده است.

«منهال بن عمرو» می­گوید: سوگند بخدا! سر حسین بن علی را هنگامی که روی نیزه در شهر حمل می­شد، دیدم که مردی نزد آن سر بریده ایستاده و آن سر، سورة کهف را می­خواند و وقتی به این آیه رسید: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً»،[4] خداوند این سر را با زبان گویا به سخن درآورد، آنگاه گفت: عجب از اصحاب کهف دارم که مرا کشتند و سرم را حمل می­کنند.[5]

شاهد سوم: هزار رکعت نماز در شبانه­روز

از فرزند بزرگوارش علی بن الحسین پرسیدند: «مَا أَقَلَ‏ وُلْدَ أَبِیکَ؟»؛ چرا پدر گرامیت فرزندان اندکی دارد؟ فرمود: «الْعَجَبُ لِی کَیْفَ وُلِدْتُ کَانَ أَبِی یُصَلِّی فِی الْیَوْمِ وَ اللَّیْلَةِ أَلْفَ رَکْعَةٍ»؛[6] در شگفتم، چگونه من فرزند اویم! با اینکه پدرم در شبانه روز هزار رکعت نماز می­خواند.

البته بر کسی از دوستداران خاندان رسالت پوشیده نیست که علاقه­مندی فرزندان فاطمه به عبادت و نیاش، از زمان طفولیت تا پایان عمر بوده است و چه بسا لازم است که قلم را فراتر گذاشته و بگوییم که اینان در صف ذکرگویان ممتاز هستند، نه از زمانی که به عرصة دنیا چشم گشودند، بلکه از آن زمانی که در رَحِم مادر هستند با خدا ذکر و تسبیح دارند.

محبت امام حسین به خدایش از رَحِم مادر آغاز می­شود و در آن زمان به تسبیح بر می­خواست که هیچ کس نمی­تواند در افراد عادی تصورش را بکند. کسی که در رَحِم مادر با اذکار و تمحیدات الهی اُنس دارد، چگونه ممکن است یک روز قبل از شهادت از دشمن مهلت نگیرد و با انیس و مونس خود محفل اُنسی تشکیل ندهد؟!

شاهد چهارم: گزارش مادر

حضرت زهرا می­فرماید: وقتی به چهار ماهگی رسیده بود، خداوند او را در

وحشت، أنیس من قرار داد و در جایگاه عبادت با من بود. وقتی به شش ماهگی

رسید، در شب تاریک نیازی به چراغ نداشتم بلکه از نور حسین استفاده می­کردم.

سپس فرمود: «وَ جَعَلْتُ أَسْمَعُ إِذَا خَلَوْتُ‏ بِنَفْسِی‏ فِی مُصَلَّایَ التَّسْبِیحَ وَ التَّقْدِیسَ فِی بَاطِنِی‏»؛[7] هنگامی که در جایگاه نماز با خودم خلوت می­کردم، صدای سبحان الله را از رَحِم خود می­شنیدم.

این گزارش مادر از عشق و علاقة فرزندش به تسبیح و تقدیس، حاکی از ارتباط فطری و ذاتی حسین بن علی با خدایش می­باشد که به نظر می­رسد غیر از شهادت، علاقه­ای او را اشباع نمی­کرد. آنچه که می­توانست در این ارادت به محضر ربوبی سیرابش کند، جانبازی و فداکاری اوست و سپس بدن را در برابر خداوند پاره پاره هدیه بفرستد.

تبسمّ امام هنگام شهادت

کسی که به خدا عشق می­ورزد، هنگام شهادت می­خندد، گویا شهادت برای او ناچیز است و ملاقات با خدایش او را خوشحال کرده است. وقتی شمر لعنه­الله­علیه روی سینة مبارک امام نشست و محاسن شریفش را گرفت و تصمیم قطعی بر کشتن حضرت گرفت، «فَضَحِکَ الحُسَین»؛ حضرت خنده کرد، آنگاه فرمود: «أَتَقتُلُنِی وَ لاَتَعلَمُ مَن أََنَا؟»؛ آیا مرا می­کشی و نمی­دانی من کیستم؟ شمر گفت: «أَعرَفُکَ حَقّ المَعرِفَة»؛ تو را بخوبی می­شناسم، مادرت فاطمه زهرا، پدرت علی مرتضی و جدّت محمّد مصطفی می­باشد.

تبسّم و خندة امام حسین چندین معنا می­تواند داشته باشد:

تبسّم به دنیای تاریک بنی­امیه که می­اندیشیدند با کشتن حسین بن علی به مطامع دنیوی می­رسند، در حالیکه کسی به وعده­هایش نرسید.

تبسّم به گفتار رسول خدا که فرمود: پسرم! شخصی «ابقع» و «ابرص» تو را به قتل می­رساند و اکنون با کنار رفتن نقاب، بانک «صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ وَصِیُّهُ» در لحظة پایانی عمر نواخته می­شود.

تبسّم به نزدیک شدن لحظة شهادت. کسی که از رَحِم مادر با «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ» اُنس گرفته، چگونه در زوایای تاریک دنیا، تاب و تحمّل بقا را خواهد داشت!

خلاصه این که تبسّم با دیدن خدا و رسول خدا و مادرش فاطمه و پدرش علی و برادرش حسن و دیدن تزئینات بهشت و صف کشیدن ملائکه و لرزیدن عرش بر شهادت حسین و به هدف رسیدن وعده­های الهی خواهد بود. چقدر زیباست زمانِ تولّد امام که همراه با گریه چشم به جهان می­گشاید، چراکه از علامت زنده بودن فرزند در آغاز تولد، بلند کردن صدای گریه است و زیباتر از آن، لحظة جان دادن و عروج به سوی خداوند است که همراه با خنده بر لبان مبارکش می­باشد.

میدان جنگ و ارتباط با خدا

دشمن زبون مستانه می­جنگد تا هر چه زودتر به وعده­های دنیوی دست یابد و اهداف ستمگرانة یزید بن معاویه را تحقق بخشند. از هر سو به سپاه اندک حسین بن علی حمله می­کنند که ناگاه «أبوثمامه صیداوی» به مولایش می­گوید:

یا ابا عبد اللَّه! جانم بفداى تو باد! این گروه به تو نزدیک شده‏اند، بخدا قسم تو کشته نخواهى شد مگر اینکه من در حضور تو کشته گردم، ولى در عین حال من دوست دارم خدا را در حالى ملاقات نمایم که نماز ظهر را خوانده باشم. امام حسین سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود:

«بیاد نماز آمدى، خدا تو را از نمازگذاران محسوب نماید! آرى، اکنون اول وقت نماز است، از این مردم بخواهید دست از ما بردارند تا نماز بخوانیم!»

«حصین بن نمیر» گفت: این نماز قبول نیست.

«حبیب بن مظاهر» در جوابش گفت: اى خبیث! تو گمان می­کنى نماز پسر دختر پیامبر خدا قبول نمی­شود و نماز تو قبول خواهد شد!؟

حصین به حبیب حمله کرد و حبیب هم به وى حمله نمود و شمشیرى به اسب حصین زد، اسب وى دست‏هاى خود را بلند کرد و حصین روى زمین افتاد. لشکر کفر به داد او رسیدند و او را از دست حبیب نجات دادند.

ویژگی­های نمازگزاران در قرآن

بزرگترین دعا در حقّ «ابوثمامه صیداوی» این است که خداوند او را از نمازگزاران قرار دهد و روز قیامت در صف نمازگزاران باشد؛ زیرا قرآن کریم خصائصی را برای نمازگزاران بیان می­کند:

1.خصوصیات دنیوی

قرآن کریم در سوره معارج، به خصوصیّات دنیوی اشاره می­کند: «إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْیرُْ مَنُوعًا».[8] بر طبق این آیات، نمازگزاران حرص بسیار ندارند، بلکه همیشه می­خواهند از این صفت مذموم دور باشند؛ چون نمازی که اینان می­خوانند نمازی است که آنان را از فحشا و منکر دور می­سازد و به مصداق واقعیِ «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[9] می­رسند.

خداوند در ابتدای آیه می­فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعا»، آنگاه استثنا    می­کند: «إِلَّا الْمُصَلِّین‏»؛[10] انسان دارای سرشت حرص و کم­طاقتی است، مگر نمازگزاران؛ چون اینان مداومت در نماز دارند و اگر نوافل را شروع کردند اینگونه نیست که در یکروز بخوانند و در روزهای دیگر آنرا ترک نمایند و حق تهیدستان را

نیز می­پردازند.

2.خصوصیات اُخروی

قرآن کریم در سورة مدّثر به خصوصیّت اُخروی اشاره می­کند و می­فرماید: «فىِ جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِینَ، مَا سَلَکَکمُ‏ْ فىِ سَقَرَ، قَالُواْ لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»،[11] آنان در باغ­هاى بهشت متنعمند و (آنروز) سؤال مى‏کنند از احوال دوزخیان گنهکار که شما را چه عملى به عذاب دوزخ در افکند؟ آنان جواب دهند که ما از نمازگزاران نبودیم.

3.محافظت بر نماز

یکی از ویژگی­های مؤمنان محافظت بر نماز می­باشد؛ قرآن کریم در سورة مؤمنون نخستین ویژگی مؤمنین را خشیت در نماز می­داند: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فىِ صَلَاتهِِمْ خَاشِعُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَوةِ فَعِلُونَ وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ...»؛[12] یعنی نمازی که حرکات زبان و بی­توجهی به معنای آن از مؤمن صادر نمی­شود، بلکه اهل ایمان در برابر خداوند وقتی می­ایستند و الفاظ و کلماتی را که گفتگوی عاشق با معشوق را حکایت می­کند بکار می­برند، چنان ترسان و با حضور قلب و تفکّر عمیق مشغول راز و نیاز می­شوند که هیچ گونه عوارضات جانبی نمی­تواند آنها را از این مرحله بیرون ببرد.

آنگاه قرآن کریم در ادامة آیات فوق، از ویژگی­های مؤمن، محافظت بر نماز را قرار می­دهد و می­فرماید: «وَ الَّذِینَ هُمْ عَلىَ‏ صَلَوَاتهِِمْ یحَُافِظُونَ»؛[13] و آنهایند که نمازهاى خود را از هر منافى محافظت مى‏کنند.

اهمیت احترام به مؤمن

نکتة حائز اهمیت آن است که روایات بسیاری از اهل سنت و امامیّه پیرامون حرمت مؤمن نقل گردیده که رسول خدا فرمود: «احترام مؤمن از احترام کعبه برتری دارد».

با توجه به آیاتی که گذشت، مصداق بارز و اکمل مؤمنین، حضرت حسین بن علی می­باشد؛ زیرا در میدان جنگ وقتی ظهر فرا می­رسد، با عشق و علاقه و تحمّل دشواری­های جنگ، برای اقامة نماز می­کوشد. آیا هنوز کسی در کشتن حسین به عنوان کشتن مؤمن واقعی مشکوک است و لعن بر یزید را جائز نمی­داند!؟ اگر شکی باشد باید به چنین فردی گفت: شما نیز با قاتلان امام حسین در روز قیامت در یک صف قرار دارید؛ زیرا بدترین گناهان، انحراف فکری است. چگونه می­توان با وجود چنین ویژگی­هایی نسبت به سیّدالشهدا لعنت بر یزید را مورد تأمّل دانست!



[1]. بحارالانوار، ج43، ص391 الی 392، اکثر مقاتل این فصل تاریخ کربلا را نوشته­اند.

[2]. سوره آل عمران، آیه31.

[3]. بحار الانوار، ج44، ص193، ح5.

[4]. سوره کهف، آیه9.

[5]. الارشاد الشیخ المفید، ج2، ص117؛ بحار الانوار، ج45، ص188.

[6]. العقد الفرید، ج4، ص384؛ بحار الانوار، ج44، ص196.

[7]. بحارالانوار، ج43، ص273.

[8] . سوره معارج، آیه19و20و21. «انسان به منظور رسیدنش به کمال حریص خلق شده و نیز اینطور خلق شده که در برابر شر به جزع در مى‏آید و از رساندن خیر به دیگران دریغ مى‏نماید».

[9] . سوره عنکبوت، آیه45.

[10] . سوره معارج، آیه22.

[11] . سوره مدثر، آیه40-43.

[12] . سوره مؤمنون، آیه1-5. «همانا اهل ایمان پیروز و رستگار شدند. مؤمنین همان­ها هستند که در نماز خاضع و خاشعند و آنهایند که از لغو روى گردانند و آنانند که زکات دادن را تعطیل نمى‏کنند و همانهایند که عورت خود را از حرام و نامحرم حفظ مى‏کنند».

[13]. سوره مؤمنون، آیه9.

  • محمدعلی میری

نظرات  (۱)

0/8241811---------یک خبر خوش برای تو دارم چون که بهترین فایل ها رو آماده کردیم
شنیدم دونبال فایلی بودی که پیدا نکردی
نگران نباش برو به وبسایت یکتا فایل پیدا می کنی
http://yektafile.ir
دانلود رایگان نرم افزار های کمیاب برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رایگان فایل دانشگاهی و دانش آموزی
دانلود رایگان آموزش ها
توجه کن فقط به مدت یک هفته فایل ها رایگان هستند دیر نشده برو به وبسایت یکتا فایل
حتما این را بخوانید
سایت ها و وبلاک های ایرانی مطالبی که در سایت قرار می دهند یا کپی شده سایت های دیگه هستند یا اینکه جوک وچیستان قرار می دهند اگه می خواهید یک سایت متفاوت رو ببینید به وبسایت یکتا فایل بیایید تمامی فایل های یکتا فایل اختصاص یکتا فایل هستند
http://yektafile.ir
--------6/391075

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">