عاشورا و امدادهای غیبی در جنگ
بیست و سوم: عاشورا و امدادهای غیبی در جنگ
جنگ پدیدهای است که معلول طغیانهای درونی بشر میباشد که در هر عصر و دورانی به وقوع میپیوندد و زمان و مکان نمیشناسد و در هر منطقهای فرهنگ مخصوصی را ارائه میدهد. آیین ستیزهجویی، نقش عوام فریبی را پیاده میکند و سعی در تطمیع اموال مردم و حکومت بر آنان را دارد که موجب پیکارها شده و در عین حال از اهداف خود به عنوان برقراری نظم نوین و صلح پایدار دفاع میکنند.
آنچه که مهم به نظر میرسد آن است که فرهنگ جنگ نزد رهبران اسلام، نوعی انسان سازی، ریشهکن کردن فساد و تباهی، شکستن غرور مستکبرین و به اهتزاز درآوردن پرچم یگانگی است؛ چون هدف نبردهای مسلمین با دنیای شرک و کفر، برقراری توحید و نابودی شرک است. همچنین تأمین غرایز درونی با در هم کوبیدن دستة دیگر، نزد رهبران دین مبین اسلام، اکیداً مورد مذمّت قرار گرفته است.
بیست و سوم: عاشورا و امدادهای غیبی در جنگ
جنگ پدیدهای است که معلول طغیانهای درونی بشر میباشد که در هر عصر و دورانی به وقوع میپیوندد و زمان و مکان نمیشناسد و در هر منطقهای فرهنگ مخصوصی را ارائه میدهد. آیین ستیزهجویی، نقش عوام فریبی را پیاده میکند و سعی در تطمیع اموال مردم و حکومت بر آنان را دارد که موجب پیکارها شده و در عین حال از اهداف خود به عنوان برقراری نظم نوین و صلح پایدار دفاع میکنند.
آنچه که مهم به نظر میرسد آن است که فرهنگ جنگ نزد رهبران اسلام، نوعی انسان سازی، ریشهکن کردن فساد و تباهی، شکستن غرور مستکبرین و به اهتزاز درآوردن پرچم یگانگی است؛ چون هدف نبردهای مسلمین با دنیای شرک و کفر، برقراری توحید و نابودی شرک است. همچنین تأمین غرایز درونی با در هم کوبیدن دستة دیگر، نزد رهبران دین مبین اسلام، اکیداً مورد مذمّت قرار گرفته است.
بحث از امدادهای غیبی را کسی بیان میکند که میخواهد معرفت یکتاپرستی را از راه نفوذ در مردم به آنان بیاموزد و میدان را مرکز مبارزه با شرک قرار دهد، بر این اساس پیوسته از رشد الهی سخن میگوید، اما کسی که مادّی مینگرد، برای او درک امداهای غیبی میسّر نیست.
جالب توجه آن است که در قرآن کریم نسبت به این امداد الهی در جنگهای حقطلبانة مسلمین، صریحاً اشاره شده است و ما به ذکر آیة شریفة ذیل اکتفا میکنیم تا بیشتر از بیانات حماسهساز عاشورای امام حسین استفاده کنیم.
قرآن کریم میفرماید: «بَلى إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمینَ، وَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشرَْى لَکُمْ وَ لِتَطْمَئنَِّ قُلُوبُکُم بِهِ وَ مَا النَّصرُْ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الحَْکِیم».[1]
بلى، اگر شما صبر و مقاومت در جهاد پیشه کنید و پیوسته پرهیزکار باشید، چون کافران بر سر شما شتابان و خشمگین بیایند خداوند براى حفظ و نصرت شما پنج هزار فرشته را با پرچمى که نشان مخصوص سپاه اسلام است به مدد شما مىفرستد و خدا آن فرشتگان را نفرستاد مگر براى اینکه به شما مژدة فتح دهند و دل شما را به نصرت خدا مطمئن کنند و فتح و پیروزى نصیب شما نگشت مگر از جانب خداوند تواناى دانا.
بررسی امدادهای غیبی از جهات سهگانه
ابتدا باید با دیدگاه فراتری نسبت به جنگ عاشورا نگریست و گرنه اگر کسی بخواهد این پیکار را با بقیة پیکارها یکسان ببیند، به نتیجهای نخواهد رسید. نگاه به رهبر جنگ یعنی امام حسین، حساسیت آن عصر، کثرت نیروهای خصم، اندک بودن لشکریان آن حضرت، بالا بودن فرهنگ الهی افراد امام، ایمان و تقوای آنان، حتی نگاه به زنان و کودکان آگاه و بیدار آن لشکر باعظمت خدایی، میتواند از امدادهای غیبی باشد که جا دارد پیرامون آن سخن گفته و از کیفیت آن صحبت کنیم.
بر این اساس از سه جهت کمکهای پروردگار متعال را بررسی خواهیم کرد:
امدادهای غیبی نسبت به خط و مشی جنگ
امدادهای غیبی نسبت به رهبری آیندة امت اسلام
امدادهای غیبی نسبت به روز عاشورا
جهت اول: امداهای غیبی نسبت به خط و مشی جنگ
صفآرایی دو لشکر در مقابل هم انجام میپذیرد و رفته رفته درگیری میان متخاصمین نزدیک میگردد. ساعات میگذرند، ولی خبری از صلح نیست، بلکه لشکری اندک در برابر نیروی عظیمی شاخ و شانه میکشد و از تسلیم سخن نمیگوید.
آنچه که در این میان هر انسانی را مردّد میکند، أذانی است که وقت نماز در هر دو لشکر گفته میشود. نوای دلنشین أذان به گوش میرسد و هر دو دسته شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت رسول اکرم میدهند. خدایا! چه کنم؟ چون نمیدانم کدامیک بر حق و کدامیک باطلاند؟ چگونه بفهمم در حالیکه در وقت نماز، هر دو طرف، نماز را به جماعت میخوانند و هر دو پرچم لا اله الا الله را برداشتهاند و هر دو لشکریان خود را به «خیل الله» (سوارهگان خدا) خطاب میکنند.
هر لحظهای که میگذرد بیشتر به تردید میافتادم. ناگاه چند امر اتفاق افتاد که فهمیدم لشکر اندک، یعنی یاری دهندگان حسین اهل بهشت هستند و افراد مقابل آنان اهل دوزخند. خدایا! ترا شکر میگویم که چنین لحظهای برایم اتفاق افتاد و از این امداد تو، خط مشی جنگ را فهمیدم. به خود اجازة ماندن در صف دشمن را نمیدهم و هماکنون از میان آنان بیرون میروم.
اما راز مطلب چیست؟ چگونه باید خط و مشی جنگ را تشخیص داد؟ راه دستیابی به امدادهای الهی برای فهمیدن حق و باطل چیست؟ برای پاسخ به این سؤالات، مباحثی مطرح میشود که حتی برای عاشقان امام حسین نیز شنیدن آن ضروری است:
بحث اول: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین، مَّا کاَنَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلىَ مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتىَ یَمِیزَ الخَْبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ»؛[2] و البته آنان که به راه کفر رفتند، گمان نکنند که مهلتى که ما به آنها مىدهیم، به حال آنها بهتر خواهد بود؛ بلکه مهلت مىدهیم براى امتحان تا بر سرکشى و طغیان خود بیفزایند و آنان را عذابى رسد که به آن سخت خوار و ذلیل شوند. خداوند هرگز مؤمنان را وانگذارد و بدین حال کنونى (که مؤمن و منافق به یکدیگر مشتبهاند) تا
آنکه با آزمایش، بدسرشت را از پاک گوهر جدا کند.
امام حسین شب عاشورا این آیه را در خیمة خود قرائت میکند و دشمن نیز هر ساعت به عنوان اطلاع از حالات نیروها و کیفیت تصمیمگیری آنان، به پشت خیمة امام میآمد. خواندن این آیه در حقیقت فهماندن خط و مشی جنگ است که فرق میان این دو گروه چیست؟
اوّلِ آیه، پیروزیهای ظاهری مشرکین را تذکّر میدهد، بطوری که مشرکین گمان میکنند که جنگ به نفع آنان است؛ ولی خداوند از دو جهت جنگ را بر ضرر آنان میداند، در حالیکه اطلاعی ندارند:
یکی از جهت زیاد کردن گناه: «لِیَزْدادُوا إِثْماً».
دیگر از لحاظ آیندة جنگ است که سود آن به نفع مؤمنان واقعی است و ما این مهلتدادنها را بخاطر درک عدهای که از نظر قوة تجزیه و تحلیل در سطح پایینی بسر میبرند و دیر متوجه میشوند، قرار دادیم.
«طبری» نقل میکند: مردی که از گروه اطلاعاتی عملیات دشمن بود، آیهای را که امام قرائت کرد، شنید و گفت: سوگند بخدا! پاکان ما هستیم و خداوند ما را از شما ناپاکان جدا ساخت. آن شخص «ابو حرب سبیعی» است که آدمی مضحک و بطال بود، ضمن اینکه با شجاعت و با اراده نیز بوده است.
«برید بن خضیر» به او گفت: ای فاسق! آیا تو را خداوند از پاکان قرار داده است؟[3] آن مرد گفت: تو کیستی؟ گفت: من برید هستم، از گناه بزرگت میتوانی توبه کنی، سوگند به خدا! ما پاکان هستیم و شما ناپاکان.
ابوحرب با حالت مسخرهای گفت: من نیز از گواهان خواهم بود! آنگاه به خیام خود بازگشت.[4]
بحث دوم: مردى از بنىتمیم که «عبد الله بن حوزه» خوانده مىشد پیش آمد و جلوى حسین ایستاد و گفت: اى حسین! اى حسین! امام فرمود: چه مىخواهى؟
گفت: تو را به آتش مژده باد!
حضرت فرمود: نه، من بر پروردگار مهربان و پیامبرِ شفیع و مطاع وارد خواهم شد. سپس رو به یاران کرد و پرسید: این مرد کیست؟
یارانش به آن حضرت گفتند: این ابن حوزه است.
حضرت فرمود: پروردگارا! او را از ما به سوى آتش جدا کن.
ناگهان اسب ابن حوزه در میان چالهای مضطرب شد و ابن حوزه در میان چاله افتاد، پایش به رکاب گیر کرد و سرش روى زمین قرار گرفت، اسب رَم کرده و او را با خود بُرد و سرش را به سنگها و درختها کوبید تا اینکه مُرد![5]
در مقاتل آمده است که این ماجرا موجب شده است که عدهای از بیخبران، ترسیم کنندگان جنگ را بشناسند و خود را از مخالفت با امام کنار بکشند.
«عبد الجبّار بن وائل حضرمىّ» مىگوید: «مسروق» برگشت و سپاه عمر بن سعد را از پشت سر ترک کرد. از او علت بازگشتش را پرسیدم، گفت: من از أهل این بیت (خاندان پیامبر چیزى دیدهام که هرگز با آنها نمىجنگم![6]
کمکهای الهی در معرفی شخصیتِ باعظمتِ امام حسین دریچههای تردید را از بین برده و همگان را از حالات و کرامات امام مطلع میسازد و آنان با آگاهی کامل از حمایتِ خداوند، به جنگ پرداختند و این خود یکی از امدادهای غیبی است، زیرا آیندگان قضاوت خواهند کرد.
اگر کسی چیزی بر علیه امام حسین و افکار او بنویسد، خودش را با امدادهای
الهی محکوم ساخته است؛ زیرا دنیا به او میخندد و همه به او میگویند که چگونه حسین بر دوش حقانیت راکب نبوده که نفرین امام، دشمن را از پای میاندازد!؟ بنابراین اگر او روزی بر همگان نفرین میکرد و از خداوند میخواست که جنگ را به نفع او تمام کند، واقعهای غیر قابل انکار بوده است.
غرض از بیان این گفته آن است که در تمام جنگهای الهی چنین صحنههایی را مشاهده میکنید؛ در جنگ ایران و عراق، تمام کشورها حامی عراق بودند و ایران در اختناق شدید تسلیحاتی و مطبوعاتی قرار داشت و از هر طرف دسیسههایی میشد، چه از داخل و چه از خارج، ولی سرانجام جنگ به نفع ایران خاتمه پیدا میکند و عراق به عنوان تجاوزگر شناخته شد و کشورهای حامی، از حمایت خودشان، از ایران عذرخواهی میکنند و در دامی که گذاشته بودند، خودشان در آن افتادند.
رزمندگان و بسیجیان مخلص با تمام قوا میجنگیدند و سخن رهبرشان همیشه این بود که خدا با ماست و از امدادهای غیبی سخن میگفت. امروزه کتابهایی از خاطرات کمکهای الهی نوشته شده است، ولی قسمتی از خاطرات هنوز گفته نشده و یا نوشته نشده است، زیرا این خاطرات همراه با عزیزانی بود که بدون اطلاع به دیگران، شهادت را پذیرفتهاند و شهادت موجب شده که این خاطرات با آنان دفن گردد.
رهبران الهی با توکّل به خداوند سبحان و با مدد از ذات اقدس ربوبی، روحیة لشکر را با وعدههای الهی بالا میبردند و در اثر عشق به خدا و امید به کمکهای خالق متعال، به دشمن یورش میبردند و از هیچ چیز خوفی نداشتند، گرچه در بعضی از مواقع شکست میخوردند، ولی این مغلوبیّت نیست، بلکه غلبة ظاهری دشمن است. پیروزی واقعی خاصِّ پیروان خط خداست و این مطلبی است که از حماسة جاویدان حسینی میآموزیم.
باید از کلام سیّدالشهدا درس بگیریم که با گفتن «حَزُّهُ إِلَی النَّار؛[7] خدایا!
این (ابن حوزه) را به آتش بکشان» به دیگران این شعور را میدهد که باید تحت فرمان خدا باشید، چراکه امام مأموریت خود را به إذن خداوند پیاده میکند و دشمن را به زمین میافکند و با زدن سر او به سنگها و درختان، او را نابود میکند.
جهانی که در تسخیر پیام آورندگان خداست، آیا تردیدی در حمایت و جانبازی آنها در راهشان وجود دارد؟ گمان نمیرود که در ذهن مردان الهی از این تردیدها وجود داشته باشد. انسان الهی کسی است که دنیا را فانی مینگرد، اما کسی که هستی را از دیدگاه مادّی تحلیل میکند، بررسی او شیطانی است و هیچ اندیشهای بر او حاکم نیست و مادامیکه هوا و هوس او را محاصره کرده، افکار نادرست فراوانی به سراغ او میآید که نمیتواند راه درست را دریابد.
جریان طبس و پیروزیهای خدایی رزمندگان اسلام در عملیاتهای مختلف، حاکی از مدد الهی به رهبران انتخابی خدا است. کسی که خدا او را انتخاب کند نه هیاهوی تبلیغات، خدا همیشه با اوست؛ همچون امام امت رحمهالله و جانشین عزیز او در کشور فاطمة زهرا یعنی ایران اسلامی.
جهت دوم: امدادهای غیبی نسبت به رهبری آینده
یکی از مسائل مشکل در جامعة اسلامی «انتخاب رهبر» است؛ زیرا جلودار قافله اگر از مزیّتهای خاصی، مافوق پیروانش نداشته باشد، آن قافله به سرمنزل مقصود نمیرسد و در اثر گم شدن در راه و بیراههها، یکی پس از دیگری نابود میشوند.
رهبر در نظام اسلامی دارای ویژیگیهای بخصوصی است که از هر جهت حائز اهمیت است؛ کارهای فکری و عقیدتی مردم بدست او میباشد، او میتواند دنیای مردم را آباد کند ولی دین مردم را نابود سازد. از اینرو با رفتن حسین بن علی از میان اجتماع اسلامی، چه کسی باقی میماند و ادامة رهبری را متعهّد میگردد؟
تمام سعی و کوشش دشمن غدّار در ریشهکن کردن نسل خاندان بنی هاشم بود و سالیان متمادی برای این کار نقشه کشیده؛ ولی موفق نشده است و هماکنون همة خاندان بنیهاشم در این صحرای غم و غصّه در محاصره هستند. از موقعیت باید کمال استفاده را بکنند و مزاحم را از جلوی راهشان بردارند و آینده را از داشتن رهبری معصوم، بینصیب سازند.
اما بواسطة ارادههای غیبی، امام سجاد مریض میشود، بطوری که هنگام برخاستن نیاز به عصا دارد و نمیتواند به جنگ برود. دشمن نیز به عنوان فرد بیمار از او صرف نظر میکند تا او باقی بماند و رهبر آیندة مسلمین گردد و امت اسلام از فیض وجودش استفاده کنند. او کسی است که بعد از شهادت حسین بن علی امامِ حضرت زینب میشود و قافله سالار کربلا را به هدف اصلیاش میرساند. مسیری که اُسرای اهل بیت طی میکردند یک مسافرت عادی نبوده است، بلکه سلوک و طریقت الی الله بوده است. این تفرّج نبود، بلکه توازن جنگ است و ترازوی این حادثة بزرگ بدست اوست. او میخواهد که کفة دو میزان حقیقت را با درایت و کیاست و اندیشة الهی خویش سنگین کند تا کفة ترازوی دشمن سبک گردد. این را دشمن زمانی احساس کرد که یزید بن معاویه، علی بن الحسین را در مجلس اُسرا شناخت و تصمیم به قتل او گرفت، ولی خبر از امداد الهی ندارد و نمیداند که خداوند او را گذاشت تا صحنه دگرگون شود.
یزید میخواست نسل بنیهاشم نباشد، ولی با زنده ماندن امام سجاد انقراض آل امیه فرا رسید و برای همیشه بنی امیه از صفحة روزگار محو شدند، در حالیکه منفور ملتها شدند و همه آنان را لعنت میکنند. «روشن گذاشتن چراغ امت» بزرگترین امدادهای خدایی بوده است، تا امتهای مسلمان از این چراغ هدایت استضائه نمایند. بسی شگفت است که دشمن غضبناک و خشمگین، خود را در برتری میدید، ولی پس از گذشت بیش از یکماه، ذلّت و زبونی خود را احساس کرد و اعلان ندامت و درخواست توبه از محضر امام سجاد نمود.
جهت سوم: امداهای غیبی نسبت به روز عاشورا
قبل از بیان امدادهای غیبی در روز عاشورا، دانستن نکتهای ضروری است و آن این است که شهادت برای رهبران الهی و پیروانش فوز عظیمی است که با هیچ قیمت مادّی برابری نمیکند، زیرا ملاقات با خداوند از علاقههای درونی انسانهایی است که در ذات اقدس احدیّت فانی گشتهاند.
در آن دوران، مصداق اتم مظهریّت جلال و جمال خدا، حسین بن علی بود و او بیشتر از همگان دوست دارد که با پروردگارش ملاقات کند و از ظلمت دنیا رهایی یابد. آرامش او لقاء الله است، از اینرو وجود امداهای غیبی منافاتی با شهادت حتمی امام ندارد.
علاوه بر اینکه شهادت، مفهومی است مساوی با پیروزی که انسانهای مادّی آنرا شکست میدانند، ولی انسان الهی به آن از دیدگاه فتح و ظفر مینگرد. بر این اساس در راه خداوند میجنگد، چه پیروزی ظاهری بدست آورد و چه کشته بشود، پیروز واقعی کسی است که از اوامر مولایش سرپیچی نکند. کسی که شهادت را میخرد او فاتح حقیقی است، به لحاظ اینکه از حکیم آفرینش اطاعت کرده و به هوا و هوس شیطانی پشت پا زده است.
با دانستن این نکته، آماری از امدادهای غیبی پیرامون عاشورای حسینی بیان میشود که توسعة هر بند آن مربوط به خوانندگان میباشد؛ چون فرصت بررسی تک تک آنها در این نوشتار نیست:
1.هیبت ترس در قلوب سپاهیان عمر سعد
قرآن میفرماید: «سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناق»؛[8] بزودى در دلهاى آنان که کافر شدند ترس و وحشت مىافکنم، پس شما بالاى گردنها را بزنید.
با توجه به قبل و بعد آیه، این را از امدادهای غیبی میدانند. با مطالعه در مقاتل و تاریخ عاشورا، واهمة دشمن از سپاهیان اندک امام حسین به قدری زیاد بوده که قبل از فرا رسیدن روز عاشورا، قصد شبیخون و حمله به سپاه اسلام را داشتند و لذا وقتی صدای همهمة لشکر در روز نهم محرّم به سمع امام میرسد، حضرت ابوالفضل را میفرستد تا از آنان مهلت بگیرد که یک شب را با خداوند مناجات کند، آنگاه فردا برای جنگ آماده شود.[9]
شب عاشورا فرا میرسد و امام دستور میدهد که هر یک از اصحاب غسل کنند و لباسها را شستشو دهند تا معطر و پاکیزه به استقبال شهادت بروند؛ ولی آب فرات بسته است و مَشکها خالی است. امام به فرماندهی فرزندش علی اکبر ، سی سواره و بیست پیاده را به شریعه میفرستد و در میان طوفان لشکر دشمن، این جمعیت اندک میجنگند و مَشکها را پُر از آب میکنند.[10]
2.برتری رزمی سپاه اسلام
در ابتدا دشمن گمان میکرد که با نیروهای بسیار فراوانی که دارند، میتوانند جنگ را به صورت نبرد تن به تن آغاز کنند، ولی پس از کشته شدن تعدادی از لشکر عمر سعد و سلامت نفرات سپاه امام، فردی بنام «عمرو بن حجاج» یکی از فرماندهان جیش دشمن، وقتی این وضع را مشاهده نمود گفت: هیچ میدانید با چه مردمی پیکار میکنید؟ مردمانی که خود را در آغوش مرگ انداخته و از جان دست کشیدهاند! اگر تک تک شما با اینها بجنگید همة شما توسط همین افراد اندک کشته خواهید شد.
آنگاه دستور حملة عمومی داد و گفت: همگی بر اینان حمله کنید! دشمن نیز به میمنة لشکر اسلام حمله کردند و یاران امام همگی روی زمین نشسته و نیزههای خود را به طرف آنها نشانه گرفتند که موجب شد اسبان آنها توقف کنند و جلو نیایند. چون اسبان بازگشتند یاران امام آنها را تیرباران کردند و در نتیجه جمعی از آنها به هلاکت رسیدند و گروهی نیز زخمی شدند.
ارتقای قوای لشکر امام تا آخرین فرد باقی بود، از اینرو دشمنان تا زمانی که امام حسین زنده بود، جرأت نکردند به خیام حرم حمله کنند. امام از یک طرف میجنگید و از سوی دیگر از اهل بیت خود مواظبت میکرد، تا اینکه لحظة شهادت نزدیک شد و حضرت را کشتند و آنگاه به غارت خیمهها پرداختند.
برتری نیروهای امام حسین بر سپاه دشمن را از مقایسة کشته شدن لشکر دشمن نیز میتوان محاسبه کرد که ما اجمالاً تعداد برخی از کشته شدگان دشمن توسط بعضی از شهدای کربلا را بر طبق آنچه که ضبط شده بیان میکنیم:
«مسلم بن عوسجه» پنجاه تن را کشت.
«عبدالله بن عصیر کلبی» سی و یک نفر را کشت.
«حبیب بن مظاهر» هفتاد تن را کشت.
«حر بن یزید ریاحی» بیش از چهل نفر را کشت.
«زهیر بن قین» یکصد و بیست تن از نیروهای دشمن را به قتل رساند.
این آمار نشان میدهد که خداوند پشتیبان آنان بوده است و گرنه غلبة یک نفر در مقابل صد و بیست نفر، بدون امداد غیبی میسّر نیست؛ چون نیرویی که شدیداً تشنگی بر او فائق آمده و غذای کافی برای خوردن ندارد و نیز مسافرت طولانی آنها را خسته کرده و همچنین کمخوابی موجب اذیت آنها شده بود، چگونه میتواند با قوایی که از هر حیث رسیدگی شده، پیکار نماید، مگر اینکه ایمان قوی او و ارادة آهنین او که منشعب از استحکام معنوی آنهاست، با امدادهای خداوند گره خورده باشد و لذا با قدرت تمام به جنگ میروند و ارتقای رزمی را نصیب خود میکنند.
3.نزول فرشتگان
برحسب وعدة خداوند، یکی از امدادها نزول ملائکه است، تا دشمن با دیدن لشکر زیاد اسلام بترسد و فرار را بر قرار ترجیح دهد. روایات بسیاری بر نزول فرشتگان خداوند در روز عاشورا به محضر امام حسین نقل گردیده است؛ اما از آنجایی که امام ملاقات با خداوند را دوست میدارد و شهادت به نام او ثبت شده است، از امدادهای ملائکه کمک نمیگیرد و تا آخرین لحظه نبرد میکند.
امام صادق میفرماید: «إِنَ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَکٍ هَبَطُوا یُرِیدُونَ الْقِتَالَ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَلَمْ یُؤْذَنْ لَهُمْ فِی الْقِتَالِ فَرَجَعُوا فِی الِاسْتِئْذَانِ وَ هَبَطُوا وَ قَدْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ ع فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ یَبْکُونَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ رَئِیسُهُمْ مَلَکٌ یُقَالُ لَهُ مَنْصُورٌ»؛[11] چهار هزار فرشته در روز عاشورا بر امام حسین نازل شدند که همگی قصد جنگ کردن به نفع امام را داشتند، ولی امام آنان را برای جنگ اجازه نداد و آنان برگشتند. وقتی هبوط کردند و امام را کشته دیدند، نزد قبر حضرت غبارآلوده هستند و تا روز قیامت بر حسین گریه میکنند و نام رئیسشان را منصور میگویند.
4.رساندن مراسلات خبری
اطلاع رسانی در آنروز به کُندی صورت میپذیرفت؛ چون وسایل مدرن از قبیل ماهواره، دستگاههای ارتباط جمعی، ماشین و هواپیما نبود تا نامهها و اخبار و اطلاعات را به سرعت به کشورهای دیگر انتقال دهد. خدای متعال مطبوعات خود را بسیج میکند و گروههای خبری خداوند موجودات عالم هستند.
مردم مدینه «ام سلمه» همسر رسول اکرم را گریان میبینند، چراکه غوغای عزا و ماتم در منزل بر پا شده است. از علت آن میپرسند؟ میگوید: حسین کشته شد. به چه نشانهای؟ به نشانة اینکه پیامبر خاک کربلا را به من داد، آن خاکی که درون شیشه میبینید اکنون سرخ گردیده و به رنگ خون شده است. گویا حسین بن علی کشته شده است.
مدینه غرق در سوگ امام حسین شد و فرماندار نمیتواند شهر را کنترل کند و اگر ممانعت کند، قیام مردم شروع خواهد شد.[12]
همچنین پرندگان آسمان خود را به خون حسین آمیخته، هر یک به نقاطی از روی زمین رفتهاند و ماجراهایی را ساختند که در مقاتل ما با سندهای قوی ذکر شده است، افسوس که نمیتوانیم آنها در این مقاله بگنجانیم.
[1]. سوره آل عمران، آیه125و 126.
[2]. سوره آل عمران، آیه178و179.
[3]. تاریخ طبری، ج4، ص320، مؤسسه الأعلمی، بیروت.
[4]. تاریخ طبری، ج4، ص321.
[5]. تاریخ طبری، ج4، ص327.
[6]. تاریخ طبری، ج4، ص328.
[7]. مجمع البحرین میگوید: «حزه» أی قطعه؛ یعنی جدا کرد او را. بنابراین مراد امام علیهالسلام از فرمان «حزه الی النار» این است که با افتادن در آتش جدا جدا بشود.
[8]. سوره انفال، آیه12.
[9]. اصل ماجرا را در کتاب معالی السبطین، ج1، ص331 و نیز کتابهای دیگر مطالعه کنید.
[10]. معالی السبطین، ج1، ص334.
[11]. بحار الانوار، ج45، ص220، ح2.
[12]. بحار الانوار، ج45، ص230، ح2.
- ۹۶/۰۸/۱۳
شنیدم دونبال فایلی بودی که پیدا نکردی
نگران نباش برو به وبسایت یکتا فایل پیدا می کن
http://yektafile.ir
دانلود رایگان نرم افزار های کمیاب برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رایگان فایل دانشگاهی و دانش آموزش
دانلود رایگان آموزش ها
توجه کن فقط به مدت یک هفته فایل ها رایگان هستند دیر نشده برو به وبسایت یکتا فایل
حتما این را بخوانید
سایت ها و وبلاک های ایرانی مطالبی که در سایت قرار می دهند یا کپی شده سایت های دیگه هستند یا اینکه جوک وچیستان قرار می دهند اگه می خواهید یک سایت متفاوت رو ببینید به وبسایت یکتا فایل بیایید تمامی فایل های یکتا فایل اختصاص یکتا فایل هستند
http://yektafile.ir
--------6/661841