عاشورا هنگام نزول خشم خدا
بیست و پنجم: عاشورا هنگام نزول خشم خدا
گاهی اعمال انسان ها سبب خشم الهی می شود. اعمالی که سبب می شود خداوند بر انسان خشم بگیرد و عذاب خود را در همین دنیا بر انسان نازل نماید و با تعجیل در فرستادن عذاب انسان را به سزای اعمال خود در همین دنیا برساند.
عاشورا و وقایع آن از همین دست اعمالی است که کوفیان و یزیدیان مرتکب آن شدند و با لشگرکشی علیه امام زمانشان سبب خشم الهی شدند.
خطبة اولِ امام حسین دربارة خشم خدا
امام حسین دو خطبة یکسان با اندک تفاوتی در روز عاشورا با فاصلة کوتاهی ایراد فرمودند که در ذیل به آن اشاره میکنیم:
زمانی که تشنگی بر امام و یارانش غلبه کرد، مردی بنام «یزید بن حصین همدانی»[1] بر حضرت وارد شد و اجازه خواست تا با سپاهیان دشمن پیرامون آب سخن بگوید. امام اذن فرمودند.
یزید در مقابل جمعیت ایستاد و گفت: اى مردم! همانا خداى عزّ و جلّ محمد را بر حق مژدهدهنده و بیمدهنده و فراخواننده به سوى خداوند به فرمان او و چراغ تابان فرستاده است و این آب فرات است که سگان و خوکان مردم عراق در آن غوطه مىخورند و چگونه میان آن و پسر پیامبر مانع شدهاید؟
گفتند: اى یزید! پر حرفى کردى، دست از ما بدار و به خدا سوگند حسین باید تشنه بماند، همان گونه که دیگرى پیش از او (یعنى عثمان) تشنه ماند.
امام حسین فرمود: اى یزید بنشین. سپس خود در حالى که به شمشیر خویش تکیه داده بود برخاست و با صداى بلند بیانات مهمی را ایراد فرمودند که به قسمتی از بیانات آن حضرت اشاره میشود:
«اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى الْیَهُودِ حِینَ قَالُوا عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى النَّصَارَى حِینَ قَالُوا الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ وَ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى الْمَجُوسِ حِینَ عَبَدُوا النَّارَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى قَوْمٍ قَتَلُوا نَبِیَّهُمْ وَ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى هَذِهِ الْعِصَابَةِ الَّذِینَ یُرِیدُونَ قَتْلَ ابْنِ نَبِیِّهِم».[2]
امام حسین که پنجاه و هفت ساله بود دست به ریش خود گرفت و فرمود: خشم خداوند هنگامى بر یهود شدّت پیدا کرد که گفتند: «عزیر پسر خداست» و خشم خداوند هنگامى بر مسیحیان شدّت پیدا کرد که گفتند: «مسیح پسر خداست» و خشم خداوند هنگامى بر زرتشتیان شدت پیدا کرد که به جاى خداوند، آتش را پرستش کردند و خشم خداوند بر هر قومى که پیامبر خود را کشتهاند شدت پیدا کرده است و خشم خداوند بر این گروه هم که مىخواهند پسر پیامبر خویش را بکشند شدت پیدا خواهد کرد.
خطبة دوم امام حسین دربارة خشم خدا
بیان دوم حضرت هنگامی است که تعدادی از یاران او کشته شدهاند؛ فرمودند:
«اشتَدَّ غَضَبُ اللهِ عَلَی الیَهُودِ إِذ جَعَلُوا لَهُ وَلَداً، وَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی النَّصَارَی إِذ جَعَلُوهُ ثَالِثُ ثَلاَثَهٍ، وَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی المَجُوسِ إِذ عَبَدُوا الشَّمسَ وَ القَمَر دُونَهُ، وَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی قَومٍ إِتَّفَقَت کَلِمَتُهُم عَلَی قَتلِ إبنِ بِنتَ نَبِیّهم. أَمَا وَ اللهِ لاَأُجِیبَهُم إِلَی شَیءٍ مِمَّا یُرِیدُونَ حَتَّی أَلقَی الله وَ مُخضبُ بِدَمِی، أَمَا مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللَّهِ أَ مَا مِنْ ذَابٍّ یَذُبُ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّه».[3]
هنگامی غضب خداوند بر یهود شدّت گرفت که برای خداوند فرزندی قرار دادند و زمانی بر نصارا غضب خداوند سخت شد که سه خدایی شدند و عبادت آفتاب و ماه موجب خشم خداوند بر مجوس شد؛ اکنون خشم خداوند بر مردمی شدید شد که بالاتفاق برای کشتن پسر پیامبرشان سخن میگویند.
آگاه باشید! سوگند بخدا پاسختان را نمیگویم تا اینکه با خداوند ملاقات کنم در حالی که محاسنم رنگین به خون من شده. آیا فریادرسی نیست که فریاد مرا جواب
دهد؟ آیا دفاع کنندهای نیست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟
پیرامون خطبة امام از جهات گوناگونی همچون موارد تفسیری، اعتقادی و تاریخی باید بحث گردد تا عاشورائیان بتوانند با خواندن گفتار سیّدالشهدا، به عمق سخن حضرت دست یابند و بُعد روحی کلام ایشان را درک نمایند و در نتیجه در خودشان تحوّلی پدید آورند.
بر این اساس لازم است مقدمهای را ذکر کنیم، آنگاه به قسمت پایانی کلام امام بیشتر توجه نماییم؛ زیرا کلام آن حضرت به دو بخش تقسیم میشود:
بخش اول: مباحث اعتقادی است که راجع به عقاید یهود و نصارا و مجوس بحث میشود که با داشتن انحرافات فکری، به کیفری سخت مجازات شدند.
بخش دوم: مباحث تاریخنگری است؛ یعنی طایفهای با فرزندِ آورندة کتاب الهی جنگیدند و به عواقب بدی مبتلا شدند.
با شناسایی این صحفه از روزگار، دری برای همگان باز میشود که مخالفت با خداوند و پیام آورانش، آیندة نگرانکنندهای را در پی دارد و درسی خواهد بود برای افکاری که دنیاطلبی را مقصود خویش میدانند و برای ابعاد معنوی زندگی خود جایی را نمینگرند.
در مقدمة بحث، بخش اول کاملاً روشن خواهد شد.
خشم در انسان، یک نوع هیجان و برافروختگیِ درونی است که سرچشمة حرکات تند و شدید و خشن میشود و آثار ظاهری آن، حمرهای است که در چهره عیان میشود. این معنی که در مورد انسانهاست، در حقّ پروردگار متعال معنا نمیدهد، بلکه مراد از خشم الهی، برچیدن دامنة رحمت و دریغ داشتن لطف از کسانی است که مرتکب اعمال زشتی شدهاند.[4]
انسان از آنجایی که دارای جسم است و از عالم مادّه نقش گرفته، تأثّر نفسانی در او ایجاد میشود و در چهرة او نمایان میگردد؛ ولی خداوند به خاطر مبّرا بودن از جسم و مادّه، از پذیرفتن تأثّر به دور است، از اینرو نمیتوان در خداوند مفهوم خشم را همان مفهوم غضب در انسان گرفت.
شاهد بیان ما حدیث امام صادق از کتاب «توحید صدوق» است که میفرماید: «غَضَبَ اللَّهِ عِقَابُهُ وَ رِضَاهُ ثَوَابُهُ»؛[5] خشم خدا عقاب اوست و خوشنودی او ثواب اوست.
با دانستن معنای خشم خدا، شدّت غضب او و افزایش خشم او مشخص میگردد، زیرا عذاب به تناسب گناه تعیین میشود؛ مثلاً اگر گناه، قتل عمدی باشد، قصاص کیفر اوست، وگرنه قصاص جاری نمیشود؛ از اینرو شدّت غضب خداوند همان افزایش عقاب خدا است بر کسانی که گناهشان بزرگ باشد، چنانکه قرآن کریم در این رابطه برای کسانی که در مسیر توحید قرار گیرند، افزایش سعادت و کمال را برایشان قرار داد و آن دستهای که در مسیر کفر گام نهند، افزایش خشم و غضب پرودگار و زیان و خسران نصیبشان خواهد شد.[6]
دانشهای قرآنی بر اساس حوادث و در قالب قصّهها، میتواند به عنوان اصل کلّی در تکوین مطرح باشد؛ زیرا آنچه از قرآن میخوانید برای آن است که روزی به آن دامن زنید که خواه حادثة تاریخی باشد یا قوانین جزایی اسلام، بیدرنگ شما را به مسیر واقعی هدایت خواهد کرد.
بر این اساس ما میتوانیم عوامل خشم خدا را در قوانین مسلّم و یا وقایع و حوادث
ارائه دهیم، علاوه بر اینکه در اخبار و روایات ما عوامل دیگری نیز بیان گردیده است:
1.کفر
قرآن کریم به عنوان اصل کلی، کفر را انگیزة خشم خداوند (یعنی عقاب الهی) میداند؛ مانند: «وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ»؛[7] کسانی که دریچههای قلب خود را به روی کفر و بیایمانی میگشایند و مسیر عقیدتی خود را به کلّی عوض میکنند، اینها به عذاب خداوند گرفتار میشوند.
در سورة اعراف داستان دعوت حضرت هود از قومش بیان میشود، مجادلاتی که میان آن پیامبر خدا و قوم او صورت پذیرفت به حدّی بالا گرفت تا اینکه مردمان آنروز در اثر پایین بودن سطح فکری و وحشت داشتن از پرستش خدای یگانه، پراکندگی و تعدّد خدایان را برای خود مایة افتخار پنداشتند و با تمام قوای درونی، حرف آخر را به حضرت هود چنین گفتند: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقین»؛[8] اگر راست مىگویى عذابى را که از آن بیم مان مىدهى بیار!
این سخن اوّلاً حکایت از بیدقّتی آنها و خرافات دانستن دعوتهای پیامبر زمانشان میکند و ثانیاً نشانة عدم واهمه از تهدیدهای حضرت هود است؛ یعنی از این تهدیدهایی که پیرامون نفی توحید میکنی برای ما اثری ندارد و نمیتواند ما را از سنّتهای اجدادمان جدا سازد.
قرآن کریم در ادامه میفرماید: «قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ»؛[9] گستاخی و تجرّی آنان موجب گشت تا غضب و کیفر خداوند بر آنها واقع گردد.
از نظر ادبی جملة ماضی برای محقق الوقوع بکار میرود؛ یعنی بطور حتم مجازاتهای الهی و خشم خداوند بر شما واقع خواهد شد. نکتة جالب اینجاست که در این آیة شریفه، پیرامون کیفر و غضب خداوند، فعلی بکار میرود که تردید هر خوانندهای را از بین میبرد، لذا کسانی که به قرآن اعتقاد دارند و هر روز این کتاب آسمانی را قرائت میکنند، باید دقت بیشتری داشته باشند.
ممکن است من و شما کافر نباشیم، ولی گاهی اوقات اعمال کافرانه از ما سر میزند و اگر اندکی در خودمان تأمل کنیم، به این واقعیت خواهیم رسید، آنگاه به بسیاری از شرکهای درونی خود دست خواهیم یافت و در جهت تدارک گذشتة از دست رفته باید برآییم که اگر قبل از مرگ، چاره نجوییم به خسارت بزرگی دچار گشتهایم.
2.شرک
شرک پدیدهای است در اسلام که اگر در دل هر مسلمانی نفوذ کند و نخواهد از آن توبه نماید، موجب خشم خدا میشود. گاهی کیفر خداوند در دنیا صورت میگیرد و برخی از موارد غضب الهی در روز جزا به وقوع میپیوندد.
در داستان موسی و گوسالهپرستان، خداوند میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرینَ»؛[10] کسانى که گوساله پرستیدند، بزودى خشم پروردگارشان با ذلتى در زندگى این دنیا به آنها مىرسد و دروغسازان را چنین سزا مىدهیم.
3.عدم دوستی با مغضوب علیه
در مورد مغضوبین دو آیه در قرآن کریم آمده است: یکی در سوره مجادله، آیه14 به صورت راجح و دیگری در سورة ممتحنه، آیه13 به حسب ظاهر آمده است که در هر دو مورد مغضوبینِ خداوند را همان قوم یهود میداند، گرچه میتوان در سورة فتح، آیة6 یکی از موارد غضب را منافقان دانست.
طرح این بحث به خاطر این است که اگر خشم خدا بر کسی حاکم گردد، با او
نباید معاشرت دوستانه بست، چراکه چنین افرادی خطرناک و غیر قابل اعتمادند. آنها از رحمت حقّ محروم هستند و ممکن است که شما را به هر جنایتی که خودشان دست میزنند، وارد سازند، آنگاه نتیجة خشم خداوند بر آنان، بر شما نیز جاری گردد، چه آنکه در سورة مائده، آیة51 میفرماید:
«وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ»؛ هر کس از شما که آنها را دوست دارد از آنهاست؛ یعنی در حکم دشمنان شما محسوب میشوند، هر چند حقیقتاً جزء آنها نباشند.
عوامل خشم الهی در کلام امام حسین
امام حسین چهار عامل از عوامل خشم خدا را بیان فرمودند:
خشم خداوند بر یهود؛ چون که برای خداوند فرزند قایل شدهاند.
خشم خداوند بر نصاری؛ چون که سه خدایی شدهاند.
غضب خداوند بر مجوس؛ چون آفتاب و ماه را پرستش کردند.
خشم خداوند بر یزید بن معاویه علیهاللعنه؛ چون فرزند پیامبرش را کشت.
سه عامل اوّل در تحت شرک گنجانده میشود و دانستیم که یکی از موجبات غضب الهی، شرک و بتپرستی است و آنقدر این مسئله اهمیت دارد که دامن دوستانِ مغضوبین را نیز میگیرد.
1.یهود و کیفیت خشم خداوند بر آنها
قرآن کریم مواردی از گرفتار شدن یهودیان به خشم خدا را ذکر میکند:
اینان مدّتی در بیابانی بنام «تیه»[11] سرگردان شدند و علّت این غضب خداوند به این خاطر بوده است که اولاً آیات خدا را انکار مىکردند و ثانیاً اصرار در کشتن رهبران الهى و پیشوایان خلق و نجات دهندگان بشر، یعنى انبیاى پروردگار داشتند و ثالثاً آلوده انواع گناهان مخصوصاً ظلم و ستم و تعدى به حقوق دیگران و تجاوز به منافع سایر مردم بودهاند و مسلماً هر قوم و ملتى که داراى چنین اعمالى باشند، سرنوشتى مشابه آنها خواهند داشت.[12] قرآن کریم در سوره آل عمران، آیه 112 میفرماید: «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّه»؛[13] یهودیان پس از توبه به غضب خداوند بازگشتند. در سورة بقره نیز داستان چگونگی بازگشتن به غضب خداوند مشروحاً بیان گردیده است.
اینان در روز شنبه با اینکه از طرف خداوند ماهیگیری ممنوع شده بود، به صیّادی رفتند و همگی مسخ شدند و به شکل بوزینه در آمدند که قرآن در این رابطه می فرماید: «کُونُوا قِرَدَةً خاسِئین».[14]
آنگاه دلیل این عذاب را عبرتی برای آیندگان میخواند: «وَ مَوعِظَةً لِلمُتَّقِینَ».[15]
وقتی یهودیان گوسالة سامری را خدای خویش گرفتند و زحمات شبانهروزی حضرت موسی را در دعوت به توحید پشت پا زدند، فرمان شدیدى از طرف خداوند صادر شد که در تمام طول تاریخ پیامبران مثل و مانند ندارد و آن اینکه ضمن دستور توبه و بازگشت به توحید، فرمان اعدام دستجمعى گروه کثیرى از گنهکاران بدست خودشان صادر شد.
این فرمان به نحو خاصى مىبایست اجرا شود؛ یعنى خود آنها باید شمشیر به دست گیرند و اقدام به قتل یکدیگر کنند که هم کشتهشدنش عذاب است و هم کشتن دوستان و آشنایان.
طبق نقل بعضى از روایات، حضرت موسی دستور داد در یک شب تاریک تمام کسانى که گوسالهپرستى کرده بودند غسل کنند و کفن بپوشند و صف کشیده شمشیر در میان یکدیگر نهند![16]
2.نصارا و چگونگی عذاب خداوند بر آنها
«نصارا» پیروان حضرت عیسی را گویند که قایل به سه خدایی شدند و عیسی را در ردیف خدا میدانستند. اینان نیز دچار عذاب الهی شدند که قرآن به برخی از کیفرهای آنان اشاره میکند و میفرماید:
«وَ مِنَ الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا میثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ
فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ سَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ»،[17] در این آیه به دو خشم خداوند اشاره شد:
الف:پراکندگی و دشمنی میان مسیحیان
جملة «أَغْرَیْنا» از مادّة «اغراه» به معنای چسباندن چیزی است و سپس به معنای تشویق و وادار ساختن به کاری استعمال شده است؛ زیرا سبب ارتباط افراد، با هدفهای معیّنی انجام میشود، بنابراین مفهوم آیة فوق چنین است که پیمان شکنی نصارا و خلافکاریهای آنها سبب شد که عوامل عدوات و دشمنی و بذر نفاق و اختلاف در میان آنها پاشیده شود.
امروزه نیز کشمکشهای فراوانی بین دُوَل مسیحی وجود دارد و تاکنون سرچشمة دو جنگ جهانی شده و همچنان دستهبندیهای توأم با عدوات در میان آنها ادامه دارد. علاوه بر این، اختلافات مذهبی در میان گروههای مذهبیِ مسیحیّت به قدری زیاد است که هم اکنون نیز به کشتار یکدیگر ادامه میدهند.[18]
جملة «سَوْفَ یُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ» اشاره به نتایج افکارشان دارد که در روز قیامت از ثمرة عملشان آگاه خواهند شد که چگونه با مخالفت با پیامبر گرامی اسلام دچار عذاب دردناک خداوند میشوند.
3.مجوس و کیفیّت عذاب آنها
کلمة «مجوس» یکبار در قرآن کریم، آیة17 از سورة حج مطرح شده و معروف این است که اینان آیین زرتشت را پذیرفتند و دارای کتاب آسمانی بنام «اوستا» بودند. پیامبر اکرم فرمودند: «مجوس پیامبر و کتاب آسمانی داشتند و پیامبرشان را به قتل رساندند.»[19]
در پایان آیه از کیفیت عذاب مجوسان بحثی نشده است، فقط میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَة»؛ روز قیامت که روز جدایی حق از باطل است، آنروز میان این گروهها حکمرانی خواهد شد و هر کس به سزای اعمال باطل خویش خواهد رسید.
بخش اول از بحث ما به اتمام رسید که تحت یک مقدمه مطرح شد و شرح قسمت اول از کلام امام حسین بود. اکنون به قسمت دوّم کلام آن حضرت میپردازیم:
4.چگونگی خشم خدا بر یزید و پیروان
آثار خشم خدا بر سپاهیان عمر سعد در سه محور عیان گشته است:
روز عاشورا
عصر حکومت یزید (پس از شهادت امام )
از عاشورا تا روز قیامت
أسناد فراوانی را میتوان برای اثبات این بحث به گستردگی ذکر نمود. وقتی به مقاتل شیعه مراجعه میکنیم به یک سلسله از روایات دست پیدا خواهیم کرد و از آن طرف محققین اهل سنّت نیز در این راستا گام نیکویی برداشتهاند و حقائقی را کشف نمودهاند که امروزه میتواند به عنوان مؤیّدی برای شیعه باشد.
علاوه بر آنکه محققان مسیحی از قبیل «جرجی زیدان»[20] نیز به برخی از آن تاریخ أسفبار اشاره نموده، عواقب پیروزی و شکست را بررسی نمودهاند که مطالعة آنها بسیار حائز اهمیّت میباشد.
1.حاکمیّت خشم خداوند در روز عاشورا
موارد بسیاری در این مورد در کتب ثبت شده که به برخی از آنها اشاره میشود:
الف:نفرین امام بر «عبدالله بن حوزه تمیمی»
شخصی بنام «ابن حوزه» خطاب به لشکر امام حسین فریاد برآورد: آیا در میان شما حسین هست؟ در بار سومی که این جمله را تکرار کرد، اصحاب امام گفتند: این حسین است چه میخواهی؟ گفت: «یَا حُسَین أَبْشِرْ بِالنَّار»؛ ای حسین! تو را به آتش قیامت بشارت میدهم!
امام حسین فرمود: دروغ گفتی، بلکه بسوی پروردگار غفور و کریم و مطاع و شفیع میشتابم.
او گفت: من پسر حوزه هستم. امام دستها را بسوی آسمان بالا برد بگونهای که سفیدی زیر بغل حضرت هویدا شد و فرمود: «اَللَّهُمَّ حَزُّهُ إِلَی النَّارِ»؛ خداوندا! او را به آتش بیافکن. دعای حضرت مستجاب شد و ابن حوزه با این سخن امام غضب کرد و بر اسب خود تاخت، بین او و امام نهری بود که ناگاه از اسب افتاد و پاهایش به رکاب اسب آویزان شد، آنقدر اسب او را کشید که پایش از زانو جدا شد و طرف دیگرش بر رکاب باقی ماند، تا اینکه اسب او را به سنگ و درخت میزد و به هلاکت رسید.[21]
«مسروق بن وائل حضرمی» میگوید: من جلوی لشکر بودم و در گمانم این بود که حسین را بکشم و سر بریدة او را نزد ابن زیاد ببرم تا جایزة وافری از او بستانم. وقتی غضب خداوند ر ا بر ابن حوزه آنگونه دیدم، شناختم که برای حسین و اهل بیتش نزد خدا حرمتی است، لذا از مردم کنارهگیری کردم و گفتم: با این جماعت نمیجنگم، چون اگر با آنان بجنگم از جهنّمیان خواهم بود.[22]
روایات بسیاری از شیعه و سنّی پیرامون گریة آسمان در روز عاشورا بر حسین بن علی وارد گردیده که ما به برخی از آن احادیث اشاره میکنیم:
از محمد بن سیرین نقل شده است که: «سرخی به رنگ خون در آسمان دیده نشده، مگر آنروزی که حسین بن علی کشته شده است».[23]
جعفر بن سلیمان میگوید: «خالة من «ام سالم» برای من گفت: هنگامی که حسین بن علی به شهادت رسید، بارانی به رنگ خون بر روی خانهها و دیوار بارید (آثار خون نمایان بود). این حالت در خراسان و شام و کوفه به من خبر
رسیده که آثار خون بر دیوار و خانهها پیدا بود».[24]
زید بن عمرو کندی میگوید: «یَوْمَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ أَظْلَمَتْ عَلَیْنَا ثَلَاثاً... وَ لَمْ یُقَلَّبْ حَجَرٌ بِبَیْتِ الْمَقْدِسِ إِلَّا أَصْبَحَ تَحْتَهُ دَماً عَبِیطاً»؛ ام حیّان برایم نقل نمود که در روز شهادت حسین سه روز دنیا تاریک شده بود... و هیچ سنگی در بیت المقدس برداشته نمیشد مگر اینکه خون غلیظی زیر آن سنگ ظاهر بود.[25]
جمیل بن مرّه میگوید: «شتری در لشکر امام حسین در روز عاشورا مورد اصابت تیر و نیزة دشمن قرار گرفت که لشکریان دشمن آنرا نحر کردند و پختند، آنگاه همچون گیاه تلخ و زهرآگین درآمد که قدرت خوردن مقدار اندکی از آنرا نداشتند.»[26]
مردی از طائفة «بنی ابان بن دارم» که نام او «زرعه» است در روز عاشورا حضور داشت و وقتی امام حسین لشکر عمرسعد را کنار زد و به آب فرات رسید، زرعه فریاد برآورد که میان حسین و آب حایل شوید و نگذارید او آب بنوشد! آنگاه خود با عدهای برخواست و مانع خوردن آب شد و تیری را به سمت حضرت رها کرد که با رها شدن تیر، امام نتوانست آب بنوشد.
این شخص بعد از شهادت امام وقتی خیمهها را غارت کردند، تحت الحنک حضرت را سرقت کرد؛ اما امام حسین در آن لحظه که او مانع از نوشیدن آب شده بود او را نفرین کرد که: «اَللَّهُمَّ اظمه»؛ خدایا! او را تشنه کن.
نقل شده است که دعای امام مستجاب شد و در هنگام مرگ، فریاد تشنگی سر
میداد، در حالیکه یخ را روی او و برف را در مقابل او گذاشته بودند، ولی همچنان میگفت: به من آب دهید، از تشنگی دارم هلاک میشوم.[27]
2.حاکمیّت خشم خدا پس از عاشورا
دشمن چون در مستی دنیاطلبی و گرفتن جوایز از سردمداران حکومت بسر میبرد، همواره فکر میکرد که با غروب آفتابِ روز دهم محرّم الحرام سال61 هجری، همة مشکلات آنان حل گردیده و دنیا برای آنان خانة سرور و شادی و بزم عیش خواهد بود و میتوانند در این راستا جشنها بگیرند و بیعفتیها در برابر قوانین پیامبر اسلام بکنند، غافل از اینکه دادار حکیم بیدار است و وعدههای حکیمانه و قاهرانة خود را بر کسانی که اساس دین را کشتند جاری میسازد.
بر این اساس خدای متعال یکی پس از دیگری دشمنان امام حسین را در منجلابی انداخت که برای رهایی از آن چارهای جز مردن نداشتند و اینک نمونههایی از آنها را نقل میکنیم:
اوّل: خداوند متعال کسی که افتخار قاتل بودن حسین را میکرد، یعنی «سنان بن انس نخعی» را به دام بلا گرفتار کرد و قبل از آنکه در عذاب اخروی او را عذاب کند رسوای دنیویاش ساخت.
روزی حجاج بن یوسف از چاکران خود خواست هر کس که نزدش واقعهای نیکو دارد آنرا نقل کند، هر کس واقعهای را نقل میکرد تا اینکه سنان بن انس گفت: من کشندة حسین بن علی هستم! حجاج گفت: این بلای حَسن است! سنان به منزلش برگشت و زبانش گرفت و عقلش رفت. هرگاه غذا میخورد از مقعد او بیدرنگ غائط میشد و بیرون میآمد.[28]
دوّم: شخصی ادّعا میکرد که من روز عاشورا در قتل حسین بن علی شرکت
داشتم و هیچ گونه بلایی به من نرسیده، در حالی که شما میگویید: هر کس که در قتل حسین کمکی کند، از دنیا نمیرود مگر اینکه مبتلا به بلایی میشود!
آن شخصِ از خدا بیخبر و مغرور، «طائی» بود. او وقتی چراغ منزلش خاموش شد و فضای اتاق تاریک گشت، برخواست تا چراغ را تعمیر کند که آستین او آتش گرفت، خود را به سمت آب فرات حرکت داد و هرچه میدوید آتش بیشتر میگشت و وقتی خود را در آب فرو برد، آتش بر روی آب شعله میزد و خاموش نمیگشت، تا اینکه در اثر آتش به هلاکت رسید.[29]
سوّم: قیام مختار و برخورد با قاتلین اباعبدالله که جریان مفصّلی دارد و دفتر جداگانهای میطلبد.
یزید روزی با خواصّ از اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت و به اندازة دو یا سه روز از شهر شام بیرون رفت، ناگاه آهویی ظاهر شد، یزید به اصحابش گفت: خودم میخواهم به تنهایی در صید این آهو اقدام کنم و کسی با من نیاید. آنگاه سوار بر اسب شد و آهو را دنبال کرد و از این وادی به وادی دیگری برد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری از او نیافتند.
میگویند که در آن صحرا تشنگی سختی بر او غلبه کرد و به شخص صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب میکشید. مقداری آب به او داد، ولی رفتار ملوکانهای با یزید نداشت، یعنی آن مرد اعرابی تعظیم و سلامی که با پادشاهان و امرا میکنند، با این ملعون نداشت.
یزید گفت: اگر مرا بشناسی که من کیستم، بیشتر مرا احترام میکنی! آن اعرابی گفت: ای برادر! تو کیستی؟ گفت: من امیرالمؤمنین یزید پسر معاویه هستم. اعرابی گفت: سوگند بخدا! تو کشندة حسین بن علی هستی، ای دشمن خدا و رسول خدا!
اعرابی خشمناک شد و شمشیر یزید را گرفت و بر سر او زد. شمشیر بر سر اسب رسید و اسب در اثر شدّت ضربت فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت میگرفت و یزید را بر زمین میکشید، آنقدر او را بر زمین کشید که پاره پاره شد.
اصحاب یزید در پی او آمدند و اثری از او ندیدند، مگر اینکه وقتی به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود. وقتی که آنرا دیدند با تأسف و اندوه به شهر شام برگشتند!![30]
با توجّه به ذکر این همه موارد، آیا کسی منکر خشم خدا بر قاتلین اباعبدالله میشود؟ هم اکنون که سالیان متمادی از جریان و حادثة کربلا میگذرد، ما شاهد کَرم الهی به دوستان امام حسین و غضب خداوند بر منکران آن حضرت هستیم.
کسانی که مجالس و محافلی برای امام حسین داشتند چه بسا از الطاف الهی بهرهمند شدند و بر عکس، آنانیکه به مجالس امام مظلوم ما بیاحترامی کردهاند به کیفر دنیوی قبل از عذاب اُخروی رسیدند.
متأسفانه بحث به طول انجامید، و گرنه شواهدی را ذکر میکردیم. علاقمندان محترم میتوانند به کتابهایی که وقایع و داستان عاشورا را نوشتند مراجعه کنند.
[1] . در برخى از نسخههاى امالى نام این شخص به صورت «بریر» ثبت شده است، ولى در زیارت ناحیه مقدسه به صورت «یزید» آمده است.
[2]. بحارالانوار، ج44، ص319.
[3]. بحارالانوار، ج45، ص12؛ مقتل مقرّم، ص295؛ الطبری، ج6، ص255؛ مقتل شیخ مفید، ص89.
[4]. بحارالانوار، ج4، ص66، ح7.
[6]. سوره فاطر، آیه39.
[7]. سوره نحل، آیه106.
[8] . سوره اعراف، آیه70.
[9]. سوره اعراف، آیه71.
[10]. سوره اعراف، آیه152.
[11] . «تیه» به معناى سرگردانى است و به صحراى سینا، محلّ سرگردانى آن قوم نیز گفته شده است که چهل سال در آن منطقه به سر بردند و از برکات زمین محروم ماندند. داستان تخلّف بنى اسرائیل و قهر الهى و سرگردانى آنان در تیه، در فصل چهارم از سِفر اعداد، در تورات مطرح شده است. امام صادق فرمودند: خداوند ورود بنى اسرائیل به بیت المقدس را به جهت تخلّف آنان از فرمان حضرت موسى، بر آنان و فرزندانشان تحریم کرد و بالاخره فرزندان فرزندان آنها موفّق به ورود شدند (یعنى تا پدران و فرزندان آنان که مورد تحریم قرار گرفته بودند زنده بودند، ورود به ارض مقدّس حاصل نگردید). (تفسیر عیاشی) در روایات آمده است که شبیه داستان بنى اسرائیل، براى مسلمانان هم پیش خواهد آمد. (بحار، ج28، ص14و30) در عدد اربعین (چهل) رمزى است که هم در قهر و هم در لطف الهى به کار مىرود. حضرت موسى براى گرفتن تورات، چهل شب در کوه طور ماند و مدّت آوارگى قوم یهود چهل سال بود. گاهى اصلاح نسل جدید، با انقراض نسل قدیم است، «أَرْبَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ» باید خودباختگان نظام فرعونى که قدر موسى را نمىدانند از دنیا بروند و نسل جدیدى در فضاى آزاد و با مشکلات زندگى صحرایى رشد کنند تا قدر زندگى در شهر و در سایه رهبران آسمانى را بدانند. در حدیث است که آنان در سرزمین «تیه» از دنیا رفتند و فرزندانشان وارد سرزمین مقدّس شدند.
[12] . تفسیر نمونه، ج3، ص54.
[13] . سوره آل عمران، آیه112؛ سوره بقره، آیه61.
[14]. سوره بقره، آیه65.
[15] . همان. خلاصه ماجرا چنین بود: خداوند به یهود دستور داده بود، روز «شنبه» را تعطیل کنند، گروهى از آنان که در کنار دریا مىزیستند به عنوان آزمایش دستور یافتند از دریا در آن روز ماهى نگیرند، ولى از قضا روزهاى شنبه که مىشد، ماهیان فراوانى بر صفحه آب ظاهر مىشدند، آنها به فکر حیلهگرى افتادند و با یک نوع کلاه شرعى روز شنبه از آب ماهى گرفتند، خداوند آنان را به جرم این نافرمانى مجازات کرد و چهرهشان را از صورت انسان به حیوان دگرگون ساخت.
[16]. توضیح بیشتر آنرا در تفسیر نمونه، ج1، ص102، ذیل آیة51و54 سوره بقره بیابید.
[17]. سوره مائده، آیه14. «و همچنین از آن جمعیتى که مىگویند ما نصارائیم میثاق مخصوص بگرفتیم، آنها نیز قسمتى از اصول دینى خود را فراموش کردند، در نتیجه در بینشان تا روز قیامت دشمنى و کینه ورزى را تحریک کردیم، به زودى خدا از اعمالى که مىکردهاند خبرشان خواهد داد».
[18]. تفسیر نمونه، ج4، ص318.
[19]. وسائل الشیعه، ج11، أبواب جهاد العدو، باب49، ص96.
[20] . «جرجی زیدان» در چهاردهم دسامبر 1861میلادی در یک خانواده مسیحی عرب، در بیروت چشم به دنیا گشود. او از همان کودکی به مدرسه ابتدایی وارد شد و مقداری از مقدمات را فرا گرفت، اما بیش از هر چیز به نقاشی علاقه داشت و شاید همین جهت سبب شد که او در کودکی مدرسه را برای مدتی ترک کند، با وجود اینکه پدرش بسیار میکوشید او درس بخواند. جرجی زیدان مدتی را به آموختن نقاشی گذرانید، اما بعدها به قدری به درس و مطالعه علاقه پیدا کرد که هر کتابی به دستش میرسید آنرا میخواند و هرگز از کتاب و مطالعه جدا نمیشد. او در سال 1881 به فکر تحصیل پزشکی افتاد و مدت دو ماه و نیم علم حساب را آموخت. در اوایل سال دوم تحصیل در مدرسه، به خاطر خواندن مقالات سیاسی و توجه به مطبوعات، مورد بیمهری مأموران حکومت استبدادی قرار گرفت تا آنجا که ماندن در بیروت برای او دشوار گردید. وی در سال 1884 که ژنرال گردون حاکم انگلیسی سودان به خارطوم میرفت، وی هم به عنوان مترجم عربی و انگلیسی به همراه او رفت و مدت دو ماه در آنجا ماند. در سال 1885 به بیروت رفت و به عضویت مجمع علمی شرقی درآمد و طی مدت ده ماه زبان سریانی و عبری را آموخت و آنگاه کتاب فلسفة لغت را نوشت. جرجی زیدان در اواخر سال 1889 مدیریت مدرسه عبیدیه کبری در مصر را به عهده گرفت و به تدریس در آنجا میپرداخت و در اواخر سال 1892 مجلة معروف الهلال را انتشار داد. او در سال 1897 به عضویت جمعیت آسیایی در انگلستان و فرانسه پذیرفته شد و نشانها و مدالهای علمی زیادی دریافت کرد. آثار و کتابهای کمنظیر جرجی زیدان به حدود چهل جلد میرسد که: 1. تاریخ تمدن اسلام؛ 2. تاریخ ادبیات؛ 3. تاریخ عرب قبل از اسلام؛ 4. تاریخ فراماسونها؛ 5. شرح زندگی مشاهیر شرق؛ 6. تاریخ یونان و روح؛ 7. طبقات الامام؛ 8. عجائب خلقت؛ 9. دختران غسان. او سرانجام در 22ژانویه سال 1914 میلادی در اثر سکتة مغزی در قاهره چشم از جهان فرو بست. (مجله فرهنگی و اطلاع رسانی افلاک)
[21]. مقتل مقرّم، ص282؛ مجمع الزوائد هیثمی، ج9، ص193؛ الامام الحسین ابن عساکر، ص377.
[22]. مقتل مقرّم، ص283؛ کامل ابن اثیر، ج4، ص27.
[23]. الامام الحسین (ابن عساکر)، ص359.
[24]. الامام الحسین (ابن عساکر)، ص360.
[25]. دلائل النبوه بیهقی، ج8، ص471 و ابن عساکر، ص364.
[26]. بیهقی در کتاب دلائل النبوه، ج6، ص472، عنوان کتاب «ما جاء فی اخبار النبی یقتل این بنته» است.
[27]. الامام الحسین علیهالسلام (ابن عساکر)، ص346؛ مجمع الزوائد، ج9، ص193.
[28]. الامام الحسین ابن عساکر، ص368.
[29]. الامام الحسین ابن عساکر، ص371.
[30]. مقتل مفید، ص202.
- ۹۶/۰۸/۱۵
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هم میهن ارجمند! درود فراوان!
با هدف توانمند سازی فرهنگ ملی و پاسداری از یکپارچگی ایران کهن
"وب بر شاخسار سخن "
هر ماه دو یادداشت ملی – میهنی را به هموطنان عزیز پیشکش می کند.
خواهشمنداست ضمن مطالعه، آن را به ده نفر از هم میهنان ارسال نمایید.
آدرس ها:
http://payam-ghanoun.ir/
http://payam-chanoun.blogfa.com/
[گل]
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥