پاک شدن گناهان بندگان با یاری رساندن به امام حسین(ع)
نوزدهم: پاک شدن گناهان با یاری رساندن به امام حسین(ع)
آدمی موجودی ممکن الخطاست. ممکن است زندگی هر فرد پر از اشتباهات ریز و درشتی باشد که هیچ گاه شیطان فرصت توبه و بازگشت به سوی درستی را به او ندهد. اما در اوج ناامیدی خداوند به انسان نظر می کند و وسیله ی رستگاری و خلاصی از گناه را برای او فراهم می کند. واقعه ی عاشورا و پیروی از امام حسین (ع) فرصت طلائی زندگی پیروان واقعی اباعبدالله الحسین است. بسیاری با پیروی از ایشان رستگار شدند و به تعالی رسیدند. برخی از وقایع قیام عاشورا حاکی از همین رستگاری بندگان است.
درس هایی از عاشورا
نوزدهم: پاک شدن گناهان با یاری رساندن به امام حسین(ع)
امام حسین از منزل «عذیب» به منزل «بنی مُقاتل»[1] رسید و خیمهای را دید، پرسید: این چادر از آن کیست؟ گفته شد: متعلق به «عبیدالله بن حرّ جعفی» است.
امام «حجاج بن مسروق جعفی» را به نزد او فرستاد تا از ایشان جهت حمایت از امامش دعوت کند. وقتی مسروق پیشنهاد امام را رساند، او در پاسخ گفت: به خدا سوگند! من از شهر کوفه خارج نشدم مگر اینکه دیدم بیشتر مردم خود را برای جنگ با حسین بن علی و سرکوب شیعیانش مهیّا میکنند. دانستم که حسین یقیناً کشته میشود و من قادر بر یاری او نیستم و دوست ندارم او مرا ببیند و من او را ببینم.
حجاج بن مسروق نزد امام برگشت و آنچه را از عبید الله شنید بازگو کرد. امام از جا برخاست و با تعدادی از اصحابش به نزد عبید الله آمد.
عبیدالله بن حرّ جعفی از امام استقبال کرد و در صدر مجلس نشاند. بعدها خود عبیدالله جریان این ملاقات را چنین بازگو میکند:
وقتی نگاهم به آن حضرت افتاد، دیدم شخصی را در دوران عمرم زیباتر و چشم پُرکنتر از ایشان ندیدهام و دلم هیچوقت به مثل نگاهِ به او نسوخته است؛ زیرا وقتی امام حرکت میکرد کودکان دور او را گرفته بودند و وقتی نگاهم به محاسن شریفش افتاد، دیدم که همچون بال کلاغ، مشکی است. گفتم: آیا سیاهی محاسن شما باقی مانده یا اینکه خضاب بسته است؟
امام فرمود: ای ابن حرّ! پیری خیلی زود به سراغ من آمده! از این کلامش
فهمیدم که او خضاب به محاسنش بسته است، نه اینکه رنگ طبیعی باشد.
امام حسین پس از اتمام تعارفات و سخنان عادی، خدا را حمد کردند، آنگاه خطاب به ابن حرّ چنین فرمودند: ای پسر حر! مردم کوفه برایم نامه نوشتند و مضمون نامههایشان حاکی از اجتماع یکپارچة آنان بر یاری من بود و از من دعوت کردند که از مدینه به شهر کوفه بیایم، ولی آنچه را آنان پنداشتند واقع نشد. تو دارای گناهان بسیاری هستی، آیا مایل هستی توبه کنی که با این توبه همة گناهانت از بین برود؟
ابن حر گفت: چگونه توبه کنم؟ امام فرمود: «تَنصُرُ إبنُ نَبِیِّکَ وَ تُقَاتِلُ مَعَهُ»؛ فرزند دختر پیامبرت را یاری میکنی و در صف لشکر او بر علیه دشمنانش نبرد مینمایی.
ابن حر گفت: به خدا سوگند! من میدانم که هر کس از فرمانت پیروی کند به سعادت اخروی میرسد و لیکن نصرت من فایدهای ندارد، چون همة اهل کوفه را بر علیه شما دیدهام، مرا از این امر معاف دارید، چون از مرگ به سختی گریزانم و لکن اسب من که معروف به «ملحقه» است را به حضورت تقدیم میکنم، اسبی است که در تعقیب دشمن تاکنون به خطا نرفته، مگر اینکه به آن دشمن دست یافته و بر او غلبه کردم و هیچ دشمنی با داشتن این اسب در تعقیب من موفق نبوده، مگر اینکه از چنگال او رهایی یافتم.[2]
سؤالی که مطرح میشود این است که چرا امام به «ابن حرّ» فرمود: شما گناهان بسیاری داری و نیاز به توبهای داری که گناهانت را بشوید؟ این مطلب انسان را در تکاپوی حالات «ابن حرّ» میاندازد که او چگونه زندگی میکرد که امام او را گنهکار و مطرود میداند! در تحقیقاتی که مرحوم «مقرّم» انجام داده است، این گونه آمده است:
«ابن حزم» مینویسد: «ابن حرّ» دارای عقیدة عثمانی بود. او به نزد معاویه رفت و به حکومت او پیوست و از بیعت با علی سرپیچی کرد و در جنگ صفّین در لشکر معاویه بر علیه حضرت علی میجنگید. [3]
«طبری» مینویسد: «ابن حرّ» از متمرّدین بر دین بود، به خاطر اینکه اموال مردم را غارت میکرد و راههای عمومی مردم را سدّ میکرد. [4]
«دینوری» میگوید: وقتی مختار قیام کرد و انتقام خون حسین را میطلبید، از «عبیدالله بن حرّ جعفی» دعوت کرد، ولی او نپذیرفت. مختار خانهاش را خراب کرد و همة داراییهایش را مصادره نمود و زن او را در زندان کوفه حبس کرد.[5]
علاوه بر این، شواهدی وجود دارد دالّ بر اینکه او در صف خوارج بوده است، زیرا وقتی نسبت به همسرش سختگیری کرد، برادرش «عکرمه» با او ازدواج کرد و وقتی خبرش به ابن حرّ رسید، با عکرمه به نزد علی جهت شکایت آمدند. ابن حرّ خطاب به عکرمه گفت: دشمنی خودت را بر ما ظاهر کردی. آنگاه از علی قضاوت عادلانه را خواستار شد. علی همسرش را نزد مرد موثّقی گذاشت تا فرزند او به دنیا آید و وقتی متولّد شد بچه را تحویل عکرمه داد، سپس زن را به عبیدالله ابن حرّ داد و عبید الله به شام برگشت.
اینها نمونههایی از گناهان او بود که گذشت. با وجود اینهمه معاصی که صفحة قلب او را تاریک کرده بود، راه تفکر را بر او بسته و مجالی برای اندیشیدن باقی نگذاشته بود. بر این اساس بود که به امام حسین جواب منفی میدهد و بعدها با اشعاری اعلان ندامت میکرد، ولی به نظر میرسد که ندامت او نیز واقعی نبود؛ زیرا وقتی مختار قیام کرد، او از انقلابش حمایت نکرد، تا اینکه اموال او مصادره شد.
آنچه که مسلّم است آن است که شهادت در رکاب امام حسین فضیلتی دارد که نزد خداوند مضبوط است و نیز به عنوان توبة واقعی گناهان را محو میکند، لذا از عبید الله بن حرّ جعفی دعوت به شهادت میکند، ولی او نمیپذیرد.
سؤالی که شاید ذهن برخی از منحرفان را مشغول کرده است این است که آیا امام حسین به خاطر آمرزش امت گنهکار کشته شد؟ آیا او به کربلا میرود و خون خودش را ایثار میکند تا امتش با خیال راحت هر گناهی را مرتکب شوند و تنها کاری که میکنند این باشد که در محفل عزای او اشک بریزند و سینه بزنند تا بخشیده شوند؟
در این زمینه داستانهایی را نقل میکنند که سند این قصهها معلوم نیست و یا خوابهایی که حجیت شرعی ندارد؛ ولی مشکل اینجاست که روایات متعددی با صراحت پیرامون فضیلت اشک بر مصائب امام حسین بحث کردهاند که مرحوم شوشتری در کتاب «الخصائص الحسینیه» تمام این روایات را به بهترین وجه ذکر کرده است.
مرحوم شوشتری برای هر یک از آن روایات تطابیقی قوی ذکر میکند. او انسانی دانشمند، متّقی و عالمی وارسته است، از اینرو بدون توجه سخن نمیگوید، بنابراین نمیتوان به راحتی نوشتههای او را مردود دانست، علاوه بر اینکه روایات منقوله دارای سند صحیح نیز هستند.
همچنین قسمتی از وقایع تاریخی، مستند به عدهای از علمای بزرگ است که از هر جهت مورد عنایت خاصه و عامه بودهاند؛ به عنوان مثال چند نمونه را ذکر می کنیم:
استاد محترم حضرت آیت الله وحید خراسانی نقل میفرمود که: حضرت آیت الله العظمی حاج سیّد عبدالهادی شیرازی رحمهالله برایم نقل کردهاند که در ایام دهة عاشورا، شبی خواب دیدم که در اتاق ملاقاتم دو صندلی گذاشته شده و دو نفر با چهرهای نورانی روی آن نشستهاند. جلو رفتم و نزد آندو بزرگوار با تمام احترام نشستم. از یکی پرسیدم: خودتان را معرفی کنید! او گفت: این آقا سیدالشهدا است و من نیز ابوالفضل العباس یا علی اکبر (به تردید ناقل) هستم.
امام حسین اشاره نمود به حضرت عباس که نام فلانی را در دفتر عزاداران خط بزن و نام آقا سیّد جعفر را بجایش بنویس! (سیّد جعفر برادر خانم سیّد عبدالهادی است).
از خواب بیدار شدم و با تحیّر به نزد سیّد جعفر رفتم. از او سؤال کردم، اما او چیزی نگفت. وقتی با اصرار من مواجه شد، چنین گفت:
دیشب شب اول محرّم بود، پس از نماز مغرب و عشا در کنار بارگاه امام حسین، به بازار رفتم و خریدی جهت شام نمودم. وقتی برگشتم، مطلبی به ذهنم رسوخ کرد که مرا محزون نمود و آن مطلب این بود: آقا سیّد جعفر! شما روضه خوان نیستید! بنابراین از کجا میدانی که امام حسین شما را در سلک عزادارانش میداند؟
به منزل آمدم و شام را به فرزندانم دادم. پس از جمع کردن سفره گفتم: ای اهل و عیالم! از امشب تا ده شب، من برای شما در این ساعت روضه میخوانم! گویا امام اشکها و نالههای ما را پذیرفته است.
بررسی مفهوم اشک برای امام حسین
اشک در مصائب امام حسین بیشک از شعائر الهی است؛ همچون جاری کردن لبیک در مسافرت حج که نمیتوان به هیچ وجه آنرا انکار نمود؛ اما آیا میتوانیم موضوع گریه را تعمیم دهیم و برای همگان جاری بدانیم؟ آیا میشود گفت که حسین برای خاطر امت گنهکار کشته شده است؟ آیا میتوان شهادت او را فقط در آمرزش بدانیم و رنگ حماسه را از او بگیریم؟
بر این منوال افکار روشن و الهی لازم است تا دریچهای را که مسدود شده است بگشاید و همچون مسیحیت قدم برنداریم و نیز راهی را طی نکنیم که مثل بعضیها منکر فضیلت گریة بر سیّدالشهدا شویم.
سؤال مذکور سؤالی است که هر گریه کنندهای در پرتو آن قرار دارد، منتهی هر کس باید از خودش بپرسد. اگر از کودک بپرسید که چرا گریه میکنی؟ او با زبان بیزبانی میگوید: من میگریم تا آتش عشق درونی مادر را برافروخته سازم، تا توجهی به من کند و خواستههای مرا برآورده سازد. اگر از مجرِمی که در دادگاه محکوم شده، بپرسیم که چرا گریه میکنی؟ او میگوید: گریهام بخاطر جرمی است که مرتکب شدهام، میخواهم با این گریه، خود را از این جرم تبرئه سازم، اگر این دفعه از گناهم صرف نظر شود، دیگر آنرا تکرار نمیکنم. اگر از گریة پدر در فراغ فرزند بپرسیم، خواهد گفت: چون با این گریه، غم و اندوه خود را شستشو میدهم و در حقیقت داروی مسکّنی برای او خواهد بود و از این طریق انسانهای دلسوز را در جستجوی یافتن فرزندش به راه میاندازد.
یعقوب در دوری فرزندش یوسف میگرید، با اینکه او پیامبر است. گریة او حاکی از عاطفة پدری و فرزندی است و بیهدف نیست؛ زیرا با این گریه اهمیت یوسف را نشان میدهد که ای مردم! اگر یوسف من دارای سرنوشت مجهولی است، فرد عادی نیست، بلکه آیندة نبوت در او خواهد بود. او باید پیدا شود که این پیام وحی و خواستة خداست.
با توجه به این گریهها مفهوم اشک روشن میشود و در یک کلمه خلاصه میکنیم که اشک «شستشوی» بشریّت است و شرکت در مجلس حسین انسان را میشوید. گناهکار در محفل حسین میگرید و از دل میسوزد؛ چون حسین واسطة فیض رحمت الهی و رحمت گستردة خداوند است.
اگر در داستانی میخوانی که شرابخوار در محفل امام حسین آمرزیده شد، نه بدان جهت است که گریة بدون تغسیل سودی به حال او داشته است، بلکه اثر این گریه چنین بوده است که او را متوجه به عواقب کارش کرده و لذا با توجه به این اشک در رثای امام، خود را از مسیر امام خارج دیده و لذا دفعتاً به گناهش پی میبرد و از نوری که به توسط مجلس نورانی حسین در دل او افکنده شده است بیدار میشود و در اثر این بیداری، خداوند به برکت شفاعت حسین بن علی او را میآمرزد.
مگر نمیگویید از القاب امام حسین «نور الله» است!؟ اگر او نور خداست، چگونه میشود مجلس او نور نباشد؟ مگر نمیگویند که ملائکه در مجلس عزای حسین مینشینند؟ آیا ملائکهای که مجرّد هستند، به جایی که معصیت باشد حضور پیدا میکنند؟ هرگز! ملائکة آسمان به مرکزی میروند که از آن مرکز، استفادة نوری کنند، با اینکه تکامل در حق آنان نیست، بلکه تکامل در حق انسانهاست.
بنابراین بشریت در رثای حسین به کمال میرسد و از گریة بر آن حضرت به ارزشهای معنوی دست مییابد؛ همچون گریة نیمه شب و سحری که انسان را میشوید و سفارش بسیاری به اشک سحری از خوف قیامت شده است.
ویژگیهای مجالس گریه برای امام حسین
آیا اشک برای قبر و قیامت بیمعنی است؟ چه فرقی میان این دو اشک (گریة بر سیّدالشهدا و گریة برای قبر و قیامت) است؟ شواهدی را برای تبیین مطلب بیان میکنیم که بخشی از این شواهد مربوط به خصوصیات و ویژگیهای محافل گریه بر سالار شهیدان است:
1.احیای دلها
امام رضا میفرماید: «مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَى لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَى وَ أَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوب».[6]
هر کس یادی از مصیبت ما کند و گریه کند، در روز قیامت در درجة ما میباشد و هر کسی که نزدش از مصیبت ما یاد شود آنگاه گریه کند و گریه بیاورد، چشمش گریان نیست در آن روزی که تمام چشمها گریان است و کسی که در مجلسی بنشیند که در آن جلسه، امر ما احیاء شود، قلب او نمیمیرد در آن روزی که قلبها میمیرد.
این حدیث بهترین شاهد بر شستشو دادن قلب با گریه میباشد، زیرا احیای قلب همان طهارتش از چرکها و آلودگیهای دنیاست.
دربارة برپا کردن مجلس عزای حسین، از سخنان نورانی ائمه و مقاتل و مظالم به دست میآید که اگر در چنین مجلسی انسان شفای دردهای خود را نگیرد، بیماری دلِ او زیاد است؛ ولی اگر به برکت این محفل از رذائل و پستیها خود را برهاند، آن وقت است که باید به او مژدة سعادت و خوشبختی داد.
از این حدیث نورانی استفاده میشود که گریة بیمفهوم و بیهدف مؤثّر نیست، احیاگری باید نقش اصلی و مؤثّری را در این جلسهها داشته باشد.
2.اشک مؤمن
در روایات بسیاری تعبیر از گریة مؤمن دارد و این خود مزیّتی دارد که باید روی آن دقت شود؛ زیرا مؤمن کسی است که به خدا و رسولش و ائمه ایمان دارد و از فرامین آنها سرپیچی نمیکند، پس کسی که ایمان به حسین دارد، دنبال مخالفت خدا نمیرود.
امام صادق فرمود: هنگامی که نگاه حضرت علی به حسین افتاد، فرمودند: «یَا عَبْرَةَ کُلِ مُؤْمِنٍ»؛ ای اشک چشم هر مؤمن! امام حسین پرسید: «أَنَا یَا أَبَتَاه؟» آیا مقصود، من هستم پدر جان!؟ علی فرمود: «نَعَمْ یَا بُنَی»؛ بله، شما مرادم هستی فرزندم![7]
در روایت دیگری امام صادق فرمودند:
«الْحُسَیْنُ عَبْرَةُ کُلِ مُؤْمِن»؛ حسین اشک هر مؤمنی است.
بنابراین همان طوری که ایمان به قرآن، انسان را میتواند در روز قیامت سعادتمند گرداند، ایمان به حسین نیز شرط اشک ریختن در مجلس آن حضرت میباشد.
3.ریزش گناهان
انسان گناهکار، در عزای حسین با حزن و غم خود، درهای رحمت الهی را گشوده و به برکت واسطة فیض الهی، خود را از هلاکت اُخروی نجات میدهد و لذا در روایت آمده است که:
«فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ فَإِنَّ الْبُکَاءَ عَلَیْهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَام»؛[8] بر مثل حسین باید چشمهای گریه کنندگان گریه کند، زیرا گریة بر او گناهان کبیره را میریزد.
زن فاحشهای در مدینه زندگی میکرد که همسایگانش شیعه بودند و همیشه مواظب عزای سیّدالشهدا بودند. روزی مردان در منزلی مشغول گریة بر حسین شده و مرثیهسرایی میکردند. در این هنگام آتش دیگ غذایشان خاموش شده بود، ولی آنان در رثای حسین اشک میریختند و غرق در ماتم آن حضرت شده بودند و توجهی به غذا نداشتند.
آن زن بدکاره عبورش از آن منزل افتاد و با خود گفت: بروم و آتش دیگ غذای آنان را روشن نگه دارم تا موقع خوردن غذا، بدون غذا نمانند. این زن به داخل حیات منزل همسایه رفت و آتش دیگ غذا را روشن نگه داشت و با حالت خستگی برگشت. وقتی ظهر شد و به خواب رفت، در عالم رؤیا دید که قیامت برپا شده و آتش جهنم زبانه میکشد و او را به سمت جهنم میبرند. کسانی که مأمورند میگویند: خداوند بر تو غضب کرده است و او هر چه فریاد میزد کسی به فریادش نمیرسید.
وقتی مقابل جهنم قرار گرفت، ناگاه مردی آمد و فریاد زد «خُلُّوهَا»؛ رهایش کنید! آنان گفتند: یابن رسول الله! چرا او را رها کنیم؟ حضرت فرمود: او الان وارد منزل عدهای شد که عزای مرا احیا میکردند و زیر دیگ غذای آنان را روشن نگه داشت. آنان گفتند: این کرامتی است برای این زن، ای فرزند شفاعت کننده و آب دهندة حوض کوثر!
زن گفت: شما چه کسی هستید که خداوند مرا منّت گذاشت و به برکت شما نجات یافتم؟ فرمود: من حسین بن علی هستم. آن زن آگاه شد و از اعمالش توبه کرد و به مجلس بازگشت و ماجرای خواب خود را نقل کرد. همه گریستند و فریاد یا حسین از مجلس آنان بلند شد.[9]
بنابراین آمدن در محفل سیدالشهدا همچون رفتن در حمام است که انسان را شستشو میدهد.
4.مجلس تسبیح
همان طور که نفسِ روزهداری، تسبیح خداوند است، مجلسی که احیای اوامر ائمه باشد، لحظات و آنات آن ذکر سبحان الله میباشد.
اگر شرابخوار روزه بگیرد، روزة او تسبیح است و اگر انسان متدیّن به تمام معنا روزه بگیرد، روزة او نیز تسبیح میباشد و فرقی میان این دو نیست؛ لکن تسبیح شرابخوار، او را میشوید و تسبیح انسان پاکدامن، تقوای او را زیاد میکند. در مجلس امام حسین هر دو طایفه شرکت میکنند؛ اهل معصیت از این محفل، خود را پاک میکند و مورد عفو الهی قرار میگیرد و اهل رحمت از این مجلس، وارستهتر میشود و از نورانیت خاصی برخوردار میگردد.
امام صادق فرمودند: «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَةٌ وَ کِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَجِبُ أَنْ یُکْتَبَ هَذَا الْحَدِیثُ بِالذَّهَب»؛[10] نفس با اندوه برای خاطر ظلمی که بر ما اهل بیت شد، تسبیح خداوند است و غم او برای ما عبادت است و کتمان اسرار ما جهاد در راه خداست. ]آنگاه فرمود:[ واجب است این حدیث را با طلا بنویسند.
کسی که به مجلس عزا برود، ولی تسبیح خدا را نفهمد، او بهرهای نگرفته است. به نظر میرسد بهترین تعبیر برای این حدیث آن است که بشر از راه مجالس اهل بیت به معراج میرود و روضة برای سیّدالشهدا نیز رفتن به معراج است.[1] . قصر بنى مُقاتل بین قریّات و قطقطانه و عین التمر واقع مىشود. (معجم البلدان)
[2]. مقتل مقرم، ص188؛ تاریخ طبری، ج3، ص309؛ اخبار الطوال، ص250؛ الکامل، ج4، ص51.
[3]. الاخبار الطوال، ص297.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. بحار الانوار، ج44، ص278؛ عیون أخبار الرضا علیهالسلام، ج1، ص294.
[7]. بحارالانوار (ط – بیروت)، ج 44، ص280.
[8]. بحارالانوار، ج44، ص284.
[9]. معالی السبطین، ج1، ص163، به نقل از منتخب.
[10]. بحار، ج 44، ص 278، ج 4.
- ۹۶/۰۸/۰۹